کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فیس و باد
فرهنگ گنجواژه
تکبر، نخوت.
-
پس/پیس/فیس بودن
لهجه و گویش تهرانی
بد بودن( اوضاع )
-
پیس، پس، فیس
لهجه و گویش تهرانی
بد، خراب، اوضاع پس است.
-
فیس و افاده
لهجه و گویش تهرانی
تکبر
-
فیس، پیس، پس
لهجه و گویش تهرانی
بد بودن: هوا پس است.دنیا را ببین چه فیسه خرچسونه رییسه
-
باد و فیس
فرهنگ گنجواژه
تکبر.
-
فیس و اِهِن و تولوپ
فرهنگ گنجواژه
فخر فروشی.
-
چوس و فِس،چوس و فیس
لهجه و گویش تهرانی
اسباب مختصر،گند
-
واژههای همآوا
-
فیص
لغتنامه دهخدا
فیص . [ ف َ ] (ع مص ) رفتن و دور شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخن گفتن . || ظاهر و بیان کردن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
فیسو
لغتنامه دهخدا
فیسو. (ص نسبی ) بسیارکبر. که بسیار فیس کند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به فیس و فیس کردن شود.
-
Fes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیس
-
fess
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیس
-
facebar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیس بوک
-
fice
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیس بوک