کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیزیک حالت جامد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
cloud physics
فیزیک اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] دانش مربوط به خواص فیزیکی اَبر و فرایندهایی که درون آن رخ میدهد
-
physiotherapist
فیزیکدرمانگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] متخصص فیزیکدرمانی
-
physiotherapy
فیزیکدرمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] شیوهای از درمان که در آن روشهای فیزیکی را برای پیشبرد معالجه به کار میگیرد و از نور و پرتوهای فرابنفش و فروسرخ و گرما و جریان برق استفاده میکنند
-
particle physics, high-energy physics
فیزیک ذرات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شاخهای از فیزیک که به بررسی خواص ذرات زیراتمی، بهخصوص به ذرات ناپایداری میپردازد که در شتابدهندههای ذرات یافت میشوند
-
فیزیک رآکتور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← فیزیک واکنشگاه
-
reactor physics
فیزیک واکنشگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شاخهای از فیزیک که با طراحی قلب واکنشگاه/ رآکتور هستهای و بررسی فرایندهای درون آن سروکار دارد متـ . فیزیک رآکتور
-
cryophysics
زمفیزیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شاخهای از فیزیک که به بررسی پدیدهها و فرایندهایی میپردازد که در زمدما رخ میدهند
-
petrophysics
سنگفیزیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مطالعۀ ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی سنگها
-
psychophysics
روان- فیزیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] رشتهای که با رابطۀ میان ویژگیهای جسمی یک محرک و خصوصیات تجربۀ حسی ناشی از آن و چگونگی انتقال محرک ازطریق گیرندههای حسی به مغز و پردازش آن در مغز سروکار دارد
-
فیزیک دان
فرهنگ فارسی معین
[ فر - فا. ] (ص فا. اِ.) کسی که از علم فیزیک آگاه باشد.
-
فیزیک دان
لغتنامه دهخدا
فیزیک دان . (نف مرکب ) فیزیک داننده . کسی که از علم فیزیک آگاه باشد. عالم فیزیک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فیزیسین شود.
-
فیزیک دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی. فارسی] fizikdān دانشمند علم فیزیک.
-
فیزیک دان
دیکشنری فارسی به عربی
فيزياوي
-
tectonophysics
زمینساختفیزیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] شاخهای از ژئوفیزیک که در آن نیروهای بهوجودآورندۀ جنبشها و دگرشکلیهای پوستۀ زمین بررسی میشود
-
مربوط به ژءو فیزیک
دیکشنری فارسی به عربی
جيوفيزيائي