کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیروزجنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فیروزجنگ
لغتنامه دهخدا
فیروزجنگ . [ ج َ ] (ص مرکب ) پیروزجنگ . (فرهنگ فارسی معین ) : فیروزجنگ بودی و از سفرها هیچ بی مراد بازنگشته بود. (چهارمقاله ٔ عروضی ). مردی فیروزجنگ است . (المضاف الی بدایع الازمان ص 47).
-
جستوجو در متن
-
نظام الملک
لغتنامه دهخدا
نظام الملک . [ ن ِ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) چن قلیچ خان بن غازی فیروزجنگ مشهور وملقب به نظام الملک آصف جاه ، مؤسس سلسله ٔ نظام حیدرآباد وی به سال 1161 درگذشت . (از قاموس الاعلام ج 6).
-
فیروز
لغتنامه دهخدا
فیروز. (اِ) نام روز سیُم از خمسه ٔ مسترقه ٔ سالهای ملکی . (برهان ). رجوع به پیروز شود. || (ص ) پیروز. (فرهنگ فارسی معین ). مظفر و منصور و آنکه حاجاتش برآمده باشد. (برهان ) : چو تاج بزرگی به سر برنهادچنین گُرد بر تخت فیروز باد. فردوسی .کسی باشد از بخت...
-
اشکبوس
لغتنامه دهخدا
اشکبوس . [ اَ ک َ / اَ ] (اِخ ) نام مبارزی است کشانی که بمدد افراسیاب آمده بود و افراسیاب او را بیاری پیران ویسه فرستاد و رستم پیاده به میدان او آمد و به یک تیرش بقتل آورد. (هفت قلزم ) (برهان ). نام مبارزی است که بمدد افراسیاب آمده بود و رستم اورا کش...