کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فکک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فکک
معنی
پياده کردن قسمتهاي دستگاهي براي گذاردن در دستگاه ديگري , ادمخواري کردن , بي مصرف کردن , پياده کردن(ماشين الا ت)عاري از سلا ح يا اثاثه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فکک
لغتنامه دهخدا
فکک . [ ف َ ک َ ] (ع اِمص ) فراخی قدم . (منتهی الارب ). || شکستگی یکی از دو زنخ . || گشادگی پیوند دوش از فروهشتگی و سستی .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤلف اقرب الموارد معانی این کلمه را با حالت مصدری بیان کرده است .
-
فکک
دیکشنری عربی به فارسی
پياده کردن قسمتهاي دستگاهي براي گذاردن در دستگاه ديگري , ادمخواري کردن , بي مصرف کردن , پياده کردن(ماشين الا ت)عاري از سلا ح يا اثاثه کردن
-
جستوجو در متن
-
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن در دستگاه دیگری
دیکشنری فارسی به عربی
فکک
-
ادمخواری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
فکک
-
بی مصرف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
فکک
-
پیاده کردن(ماشین الا ت)عاری از سلا ح یا اثاثه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
فکک