کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فکر خودکشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
suicidal ideation
فکر خودکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اشتغال ذهنی به خودکشی که معمولاً نشانهای از افسردگی عمده است و غالباً به خودکشی منجر نمیشود
-
واژههای مشابه
-
فَکَّرَ
فرهنگ واژگان قرآن
فكر كرد - انديشيد
-
کج فکر
لغتنامه دهخدا
کج فکر. [ ک َ ف ِ ] (ص مرکب )کج اندیش . ناراست اندیش . کجرای . رجوع به کجرای شود.
-
کوتاه فکر
لغتنامه دهخدا
کوتاه فکر. [ ف ِ ] (ص مرکب ) کوتاه اندیش . رجوع به کوتاه اندیش شود.
-
کوته فکر
لغتنامه دهخدا
کوته فکر. [ ت َه ْ ف ِ ] (ص مرکب ) کوتاه فکر. رجوع به کوتاه فکر شود.
-
thought insertion
کاشت فکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هذیانی که در آن فرد باور دارد که افکار بهنحوی مقاومتناپذیر از منابع بیرونی به ذهن او تحمیل میشود
-
انحراف فکر
فرهنگ واژههای سره
کج اندیش
-
فکر کردن
فرهنگ واژههای سره
اندیشیدن
-
هم فکر
لغتنامه دهخدا
هم فکر. [ هََ ف ِ ] (ص مرکب ) هم عقیده . هم اندیشه .
-
thought broadcasting
پخش فکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هذیانی که در آن فرد باور دارد که دیگران افکار او را میشنوند
-
thought withdrawal
ربایش فکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هذیانی که در آن فرد باور دارد که دیگران افکارش را میربایند
-
روشن فکر
فرهنگ فارسی معین
( ~. فِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - دارای اندیشه های روشن . 2 - متجدد.
-
روشن فکر
لغتنامه دهخدا
روشن فکر. [ رَ / رُو ش َ ف ِ ] (ص مرکب ) آنکه دارای اندیشه ٔ روشن است . (فرهنگ فارسی معین ). || کسی که در امور با نظر باز و متجددانه نگرد . (فرهنگ فارسی معین ). نوگرای . تجددپرست . تجددگرای . آنکه اعتقاد به رواج آیین و افکار نو و منسوخ شدن آیین کهن د...
-
فکر کردن
لغتنامه دهخدا
فکر کردن . [ ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندیشه کردن . اندیشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فکر شود.