کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فِيهِمْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فِيهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
درآنها - درميان آنها
-
جستوجو در متن
-
دُمْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
دوام داشتم (در جمله "مَّا دُمْتُ فِيهِمْ " : تا در میان آنها بودم)
-
مصاهرة
لغتنامه دهخدا
مصاهرة. [ م ُ هََ رَ] (ع مص ) دامادی . خسری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : صاهرهم و صاهر فیهم و صاهر الیهم ؛ ای صاهر فیهم صهراً. (منتهی الارب ). داماد گردیدن . (ناظم الاطباء). با کسی به نکاح وصلت کردن . (تاج المصادر بیهقی )(المصادر زوزنی )....
-
لاب
لغتنامه دهخدا
لاب . (اِخ ) از بلاد نوبه . صنفی از غلامان سیاه را از آنجا آرند و کافور اخشیدی و نیز صندل لابی از آنجاست . متنبی گوید کان ّ الاسودَ اللابی فیهم . (معجم البلدان ).
-
حجل
لغتنامه دهخدا
حجل . [ ح َ ج َ ] (اِخ ) ابن فضلة. شاعری است . جاحظ شعر او را چنین آورده است :جاء شقیق عارضاً رمحه ان بنی عمک فیهم رماح .(البیان والتبیین چ حسن سندوبی 1932 م . ج 3 ص 203).
-
لوک
لغتنامه دهخدا
لوک . [ ل َ ] (ع مص ) خائیدن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (بحر الجواهر). نرم نرم خائیدن . || خائیدن اسب لگام را. || در پوستین مردم افتادن . یقال : هو یلوک اعراضهم ؛ ای یقع فیهم . (منتهی الارب ).
-
مطنزة
لغتنامه دهخدا
مطنزة. [ م َ ن َ زَ ] (ع ص ) بی خیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال هم مطنزة؛ ای جماعة لاخیر فیهم هینة انفسهم علیهم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
بطن السر
لغتنامه دهخدا
بطن السر. [ ب َ نُس ْ س ِ ] (اِخ ) وادیی است میان هجر و نجد که در آن یکی از ایام (جنگ ها) عرب روی داد. جریر گوید : استقبل الحی بطن السرام عسفوافالقلب فیهم رهین اینما انصرفوا.(از معجم البلدان ).
-
صبیح
لغتنامه دهخدا
صبیح . [ ص َ ] (اِخ ) وی از صحابه و آزادکرده ٔ حویطب بن عبدالعزیز و جد مادری محمدبن اسحاق است وآیه ٔ شریفه ٔ: «والذین یبتغون الکتاب مماملکت ایمانکم فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا» (قرآن 33/24) درباره ٔ او نازل شده است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
وشیظة
لغتنامه دهخدا
وشیظة. [ وَ ظَ ] (ع اِ) پاره ای از استخوان که زاید باشد بر استخوان صمیم . || پاره ای چوب که بدان کاسه را پیوندند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فرومایگان قوم . گویند: هم وشیظة فی قومهم ؛ ای حشو فیهم . (منتهی الارب ) (آنن...
-
رأب
لغتنامه دهخدا
رأب . [ رَءْب ْ ] (ع اِ) گله ٔ هفتاد شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مهتر بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سید ضخم ، یقال : فیهم ثلاثون رأباً. (از اقرب الموارد). || شکاف خنور. ج ، رئاب . (منتهی ال...
-
عمیة
لغتنامه دهخدا
عمیة. [ ع َ می ی َ ] (ع ص ) مؤنث عَمی . زن کور. (از ناظم الاطباء). || (اِمص ) گمراهی و ستیهیدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). گمراهی و لجاجت . (از اقرب الموارد): فیهم عمیتهم ؛ أی جهلم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عُمیَّة. رجوع ...
-
اسفونا
لغتنامه دهخدا
اسفونا. [ اُ ] (اِخ ) حصنی است نزدیک معرةالنعمان شام و محمودبن نصربن صالح بن مرداس الکلابی آنرا بگشود و ابویعلی عبدالباقی بن ابی حصن در مدح او گوید:عداتک منک فی وَجَل و خوف یریدون المعاقل أن تصونافظلوا حول َ أسفونا کقوم أتی فیهم فظلوا آسفینا.(معجم...
-
اشائب
لغتنامه دهخدا
اشائب . [ اَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ اشابة. جوالیقی گوید: «الاشائب ؛ الاخلاط من الناس . قیل انها فارسیة معربة، اصلها «اشوب ». قال الاخنس بن شریق : فوارسها من تغلب ابنة وائل حماةٌ کماةٌ لیس فیهم اشائب .