کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فِر زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فر
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نوعی کوره یا اجاق در بسته برای پخت و پز. 2 - نوعی ابزار فلزی گرم شونده برای چین و شکن دادن به موی سر. 3 - ابزار مشابهی که در گل سازی برای شکل دادن به گل ها به کار می رود، اتوی گل سازی .
-
فر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) far[r] = فَرّه
-
فر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فرّ] [قدیمی] far[r] ۱. فرار کردن؛ گریختن.۲. گریز.
-
فر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: four] fer وسیلهای دربسته مانند اجاق یا تنور که بعضی از غذاها و شیرینیها را درون آن میپزند.
-
فر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fer] fer ۱. چینوشکن مو.۲. (صفت) دارای چینوشکن؛ مجعد: موهایش فر بود.
-
فر
دیکشنری فارسی به عربی
ضفيرة
-
فر
واژهنامه آزاد
خوشحال - خوب - چاق
-
فر
واژهنامه آزاد
فَرّ؛ شکوه.
-
فِر و فِر
فرهنگ گنجواژه
تند تند.
-
فُر و فُر
فرهنگ گنجواژه
صدای خروج آب با فشار.
-
پریفر
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari far) شکوهی به سان شأن و شوکت پری .
-
سیمینفر
فرهنگ نامها
(تلفظ: simin far) (سیمین = نقرهای + فر = شکوه و جلال ) (به مجاز) دارای شکوه و جلال و والا و ارزشمند .
-
آیفر
فرهنگ نامها
(تلفظ: āy far) (آیفر) (ترکی ـ فارسی) شأن و شکوه ماه ، عظمت ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
آکی فر
فرهنگ واژههای سره
آبخیز
-
فر خوردن
لغتنامه دهخدا
فر خوردن .[ ف ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) پیچ درپیچ شدن . فرفری شدن . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فِر شود.