کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فَضْلَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فضلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فضلَة] [قدیمی] fazalāt = فضله
-
چُقُلى
لهجه و گویش بختیاری
čoqoli فضله پرندگان.
-
چُقُلى کَمُوتَر
لهجه و گویش بختیاری
čoqoli kamutar فضله کبوتر.
-
گو میش
لهجه و گویش بختیاری
go-miš فضله موش.
-
گُه میش
لهجه و گویش بختیاری
go-miš فضله موش.
-
ککه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ککی› [قدیمی] kake فضله؛ براز؛ غایط؛ سرگین.
-
زبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zebl فضلۀ چهارپایان؛ سرگین.
-
سگاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sagāle سرگین سگ؛ فضلۀ سگ.
-
گى میلیچ
لهجه و گویش بختیاری
gi-milič فضله گنجشک. نیز čoqoli .
-
چِلغی،چَلغوز،چلغوزه
لهجه و گویش تهرانی
فضله (موش و کفتر و...)
-
تغاز
واژهنامه آزاد
به فضله میش که روی دنبه آن چسبیده است
-
فضلات
لغتنامه دهخدا
فضلات . [ ف َ ض َ ] (ع اِ) ج ِ فضلة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فضلة شود.
-
گه
واژگان مترادف و متضاد
پلیدی، سرگین، فضله، مدفوع، نجاست
-
مدفوع
واژگان مترادف و متضاد
براز، پلیدی، سرگین، فضله، گه، نجاست
-
جعل
واژگان مترادف و متضاد
۱. غایط، فضله، نجاست ۲. سوسک