کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فَرْعُهَا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فَرْعُهَا
فرهنگ واژگان قرآن
فرعش - شاخه اش
-
جستوجو در متن
-
صفات
لغتنامه دهخدا
صفات . [ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ صفت : به طبع آهن بینم صفات مردم رااز آن گریزان از هر کسی پری وارم . خاقانی .اصلها ثابت صفات آن درخت فرعها فوق الثریا دیده ام . خاقانی .آن سیه رنگ و این عقیق صفات کان یاقوت بود در ظلمات . نظامی .نه فکرت به غور صفاتش رسد. سعدی...
-
تزین
لغتنامه دهخدا
تزین . [ ت َ زَی ْ ی ُ ](ع مص ) آراسته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خویشتن را بیاراستن . (زوزنی ). خویشتن را برآراستن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از مجمل اللغة). نیک و آراسته شدن .(از متن اللغة...
-
درخت
لغتنامه دهخدا
درخت . [ دَ / دِ رَ ] (اِ) ترجمه ٔ شجر. (آنندراج ). هر گیاه خشبی که دارای ریشه وتنه و ساقه و شاخه ها بود. شجر. نهال . (ناظم الاطباء).رستنی بزرگ و ستبر که دارای ریشه و ساقه و شاخه ها باشد. شجر که از دار ضعیف تر است . غالباً درخت به گیاهانی گویند که سا...