کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فَرَّقْتَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فَرَّقْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
جدايي انداختي - تفرقه ايجاد كردي
-
واژههای مشابه
-
فرقت
واژگان مترادف و متضاد
جدایی، دوری، فراق، مفارقت، هجر، هجران ≠ وصال، وصل
-
فرقت
لغتنامه دهخدا
فرقت . [ف ُ ق َ ] (ع اِمص ) فرقة. جدایی و مفارقت . (ناظم الاطباء). مقابل وصل . (یادداشت به خط مؤلف ) : کیست کز وصل تو ندارد سودکیست کش فرقت تو نگزاید؟ دقیقی .ز آرزوی بچه ٔ رز دل او خسته و ریش گفت کِم صبر نمانده ست در این فرقت بیش رفت سوی رَز با تاخت...
-
فرقت
فرهنگ فارسی معین
(فِ قَ) [ ع . فرقة ] (اِ.) نک فرقه .
-
فرقت
فرهنگ فارسی معین
(فُ قَ) [ ع . فرقة ] (اِمص .) جدایی ، دوری .
-
فرقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فرقة] [قدیمی] forqat فراق؛ جدایی.
-
فرقت
دیکشنری فارسی به عربی
فرقاطة
-
هِجران و فرقت
فرهنگ گنجواژه
دوری.
-
واژههای همآوا
-
فرقت
واژگان مترادف و متضاد
جدایی، دوری، فراق، مفارقت، هجر، هجران ≠ وصال، وصل
-
فرقت
لغتنامه دهخدا
فرقت . [ف ُ ق َ ] (ع اِمص ) فرقة. جدایی و مفارقت . (ناظم الاطباء). مقابل وصل . (یادداشت به خط مؤلف ) : کیست کز وصل تو ندارد سودکیست کش فرقت تو نگزاید؟ دقیقی .ز آرزوی بچه ٔ رز دل او خسته و ریش گفت کِم صبر نمانده ست در این فرقت بیش رفت سوی رَز با تاخت...
-
فرقة
لغتنامه دهخدا
فرقة. [ ف َ رِ ق َ ] (ع ص ) پراکنده گیاه : ارض فَرِقة؛ زمین پراکنده گیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
فرقة
لغتنامه دهخدا
فرقة. [ ف ِ ق َ ] (ع اِ) خیک نیک پر که تا قدری از آن فارغ نکنند دوغ زدن نتوانند. || گروه مردم . ج ، فِرَق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، افارقة. جج ، افراق . جمع جمعالجمع، افاریق . (از منتهی الارب ). جمع در شعر به صورت افارق ، افراق و افاریق آم...
-
فرقة
لغتنامه دهخدا
فرقة. [ ف ُ ق َ ] (ع اِمص ) جدائی . اسم است مفارقت را. (منتهی الارب ). اسم به معنی افتراق . (اقرب الموارد). فرقت . رجوع به فرقت شود.