کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فَرِيضَةِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کپورچال
لغتنامه دهخدا
کپورچال . [ ک َ ] (اِخ ) از قرای ناحیه ٔ چهار فریضه و انزلی در گیلان . (یادداشت مؤلف ).
-
افتراض
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) واجب گردانیدن ، فریضه کردن .
-
ذات فرض
لغتنامه دهخدا
ذات فرض . [ ت ُ ف َ ] (ع ص مرکب ) آنکه در ارث فریضه دارد، مقابل عاصب .
-
فرائض
لغتنامه دهخدا
فرائض . [ ف َ ءِ ] (ع اِ)ج ِ فریضة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به فریضة شود. || دانشی که چگونگی تقسیم ارث برمستحقان بوسیله ٔ آن دانسته شود. (تعریفات ). و آن رابابی از فقه شمرده اند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
متثوب
لغتنامه دهخدا
متثوب . [ م ُ ت َ ث َوْ وِ ] (ع ص ) نوافل خواننده بعد فریضه و کسب ثواب کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که نافله می خواند پس از فریضه و کسب ثواب می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثوب شود.
-
تطوع
لغتنامه دهخدا
تطوع . [ ت َ طَوْ وُ] (ع مص ) چیزی که فریضه نباشد بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی که نه فریضه باشد و نه سنت ، کردن . (زوزنی ) (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ). عبادتی نه فریضه کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). طاعت که نه فریضه بود و نه س...
-
طواف الزیارة
لغتنامه دهخدا
طواف الزیارة. [ طَ فُزْ زیا رَ ] (ع اِ مرکب )رجوع به طواف زیارت و طواف فرض و طواف فریضه شود.
-
کبور
فرهنگ فارسی معین
(کِ بّ) [ عبر. ] (اِ.) روز دهم از ماه تشری و آن را «عاشور» نیز خوانند. در این روز روزه داشتن بر یهودیان فریضه است .
-
مفترض
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) فرض کرده شده ، واجب گردیده ، فریضه کرده شده . 2 - (ص .) واجب ، لازم .
-
ذوی الفروض
لغتنامه دهخدا
ذوی الفروض . [ ذَ وِل ْ ف ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحبان فریضة در ارث .
-
حماریة
لغتنامه دهخدا
حماریة. [ ح ِ ری ی َ] (ع اِ) فریضه ٔ مشترکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
مناسخات
لغتنامه دهخدا
مناسخات . [ م ُ س َ] (ع اِ) ج ِ مناسخة. تبدیل سهام ترکه به سهام دیگری به علت مرگ یکی از ورثه ٔ متوفی قبل از تقسیم ترکه ٔ او، چنانکه اگر کسی فوت کند و ترکه ٔ او بین ورثه تقسیم نشده باشد و در این حین یکی از وراث فوت کند چون اصل فریضه نسخ شده و باید اصل...
-
مکتوبه
لغتنامه دهخدا
مکتوبه . [ م َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مکتوب . رجوع به مکتوب شود. || فریضه : صلوة مکتوبه ؛ نماز فریضه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مراد به «کُتِب َ» فرض است ... در «کتب علیکم القصاص » و برای این نمازهای فریضه را مکتوبه خوانند... (تفسیر ابوالفتوح ، ج...
-
کلور
لغتنامه دهخدا
کلور. [ ک ُ وِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار فریضه است که در بخش مرکزی شهرستان بندرانزلی واقع است و 1000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
شحیمة
لغتنامه دهخدا
شحیمة. [ ش َ م َ ] (سریانی ، اِ) شحیم .این کلمه ، سریانی و به معنی کتاب فریضه صلوات کبیر و صغیر است . (از اقرب الموارد). رجوع به شحیم شود.