کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فَرَضَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
composite hypothesis
فرض مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] در آزمون فرض، فرضی که براساس آن توزیع جامعۀ مورد آزمون بهطور کامل مشخص نباشد
-
alternative hypothesis
فرض مقابل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] در آزمون فرض، هر فرض پذیرفتنی در مقابل فرض مورد آزمون
-
پیش فرض
فرهنگ واژههای سره
انگاره
-
فرض کرد
فرهنگ واژههای سره
پنداشت
-
فرض کردن
فرهنگ واژههای سره
انگاشتن، پنداشتن
-
طواف فرض
لغتنامه دهخدا
طواف فرض . [ طَ ف ِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به طواف زیارت و حج شود.
-
hypothesis testing/ hypothesis test
آزمون فرض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] در آمار، روشی برای انتخاب یک فرض یا فرض نقیض آن دربارۀ پارامتر جامعۀ مورد نظر
-
assumption surfacing
رونمایی فرض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] روشی برای آشکارسازی باورها و فرضهای نهانی ذهن
-
فرض گزاردن
فرهنگ فارسی معین
(فَ. گُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) واجب کردة خداوند را به جا آوردن ، مانند: نماز خواندن .
-
ذات فرض
لغتنامه دهخدا
ذات فرض . [ ت ُ ف َ ] (ع ص مرکب ) آنکه در ارث فریضه دارد، مقابل عاصب .
-
قابل فرض
لغتنامه دهخدا
قابل فرض . [ ب ِل ِ ف َ ] (ص مرکب ) فرض کردنی . تصورکردنی . قابل تصور.
-
لو فرض
لغتنامه دهخدا
لو فرض . [ ل َ ف ُ رِ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) بگیریم . فرضاً گرفتیم . سَلمنا. اگر بگیریم . اگر فرض شود. گیرم .
-
فرض کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احکم , افترض , تخيل , شمعة , هدف
-
فرض محتمل
دیکشنری فارسی به عربی
مفترض
-
فرض کنید
دیکشنری فارسی به عربی
افترض