کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فيل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فيل
معنی
پيل , فيل
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فيل
دیکشنری عربی به فارسی
پيل , فيل
-
واژههای مشابه
-
فیل
واژگان مترادف و متضاد
پیل
-
فیل
فرهنگ واژههای سره
پیل
-
فیل
فرهنگ فارسی معین
[ معر. پیل ] (اِ.) 1 - پستانداری است عظیم الجثه و علف خوار با بینی درازی موسوم به خرطوم و دو دندان نیش به نام عاج که بسیار گران بهاست . 2 - یکی از مهره های شطرنج . ؛ ~ و فنجان دو چیز نامتناسب ازنظر اندازه . ؛ ~ کسی یاد هندوستان کردن کنایه از:به...
-
فیل
لغتنامه دهخدا
فیل . (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان میان رود علیا از بخش نور شهرستان آمل که دارای 10 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
فیل
لغتنامه دهخدا
فیل . (اِخ ) شهر ولایت خوارزم را می گفته اند، و آن را در ابتدا فیل و بعدها منصوره خوانده اند و اکنون گرگانج گویند. (از معجم البلدان ). رجوع به فیلان شود.
-
فیل
لغتنامه دهخدا
فیل . (معرب ، اِ) پیل . پستانداری است عظیم الجثه که راسته ٔ خاصی بنام راسته ٔ فیلان را به وجود می آورد. در راسته ٔ فیلان امروز فقط دو گونه موجود است ، یکی فیل آسیایی یا هندی و دیگر فیل افریقایی . قد فیلهای هندی از افریقایی کوچکتر و گوشها و عاج آنها ن...
-
فیل
لغتنامه دهخدا
فیل . [ ف َ / ف َی ْ ی ِ ] (ع ص ) رجل فیل الرأی ؛ مرد سست عقل . ج ، افیال ، فیالة، فیولة. || رجل فیل اللحم ؛ مرد بسیارگوشت . (منتهی الارب ).
-
فیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از پهلوی: pīl] ‹پیل› fil ۱. (زیستشناسی) پستاندار خرطومدار با پوست ضخیم و چروکدار، پاهای ستونمانند، و عاج بلند و نسبتاً خمیده که بزرگترین جانور خاکزی است.۲. صدوپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه؛ المتَرَ.۳. (ورزش) در شط...
-
فِيلِ
فرهنگ واژگان قرآن
فيل
-
فیل
دیکشنری فارسی به عربی
فيل
-
گوش فیل
لغتنامه دهخدا
گوش فیل . [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی که نام علمی آن آروم کولوکازیا و یا آروم اسکولنتا است و آن را به عربی قلقاس الفیل و به فارسی قلقاس و گوش فیل می گویند. (از واژه نامه ٔ گیاهی دکتر اسماعیل زاهدی ص 31). || قسمی از حلویات . قسمی شیرینی از ...
-
Loxodonta Africana
فیل افریقایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ فیلیان و راستۀ فیلسانان که ارتفاع سرشان از گونههای آسیایی کمتر و گوشهایشان بزرگتر است و عاج دارند
-
Proboscidea
فیلسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] راستهای که فقط دارای یک خانواده به نام فیلیان است که بزرگترین جانوران زندۀ روی خشکیاند