کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فومی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فومی
لغتنامه دهخدا
فومی . (ص نسبی ) گندم فروش . (ملخص اللغات ) (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
fumy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فومی، بخاردار، دود دار
-
گندم فروش
لغتنامه دهخدا
گندم فروش . [ گ َدُ ف ُ ] (نف مرکب ) کسی که پیشه ٔ او فروختن گندم است . فومی . (ملخص اللغات حسن خطیب ). حنّاط : به بازار گندم فروشان درآی که این جوفروش است و گندم نمای . سعدی .که شبلی ز حانوت گندم فروش به ده برد انبان گندم به دوش .سعدی .