کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فوم
/fum/
معنی
گندم، نخود و هر دانهای که از آن نان میپزند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فوم
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) گندم و نخود و حبوب دیگر که از آن ها نان سازند.
-
فوم
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) سیر، ثوم (گیا.).
-
فوم
لغتنامه دهخدا
فوم . (ع اِ) سیر. || گندم . || نخود. || نان . || هر دانه ای که از آن نان پزند. || هر عقده ٔ لقمه ٔ بزرگ . || هر عقده از سیر و پیاز. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
-
فوم
لغتنامه دهخدا
فوم . [ ف ُ وَ ] (ع ق ) قطعه فوماً؛ پاره پاره برید آن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ فومة. (اقرب الموارد).
-
فوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] fum گندم، نخود و هر دانهای که از آن نان میپزند.
-
جستوجو در متن
-
fum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوم
-
fumade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوم
-
froom
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوم
-
foamlike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوم
-
foamingly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوم
-
foamers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوم ها
-
foamily
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوم
-
foamless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوم بدون
-
foamflower
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوم گل