کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فوطه ٔ نان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فوطه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ معر - فا ] (مص م .) چاک دادن قبا.
-
فوطه کردن
لغتنامه دهخدا
فوطه کردن . [ طَ / طِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از قبا کردن جامه . (آنندراج ). چاک کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مانند خرقه کردن که دریدن جامه از بی صبری در سوک یا جز آن باشد. (یادداشت مؤلف ) : من جامه بر وفات کرم فوطه کرده ام جز فیض لطف تو که فرودآرد...
-
فوطه باف
لغتنامه دهخدا
فوطه باف . [ طَ / طِ ] (نف مرکب )فوطه بافنده . آنکه فوطه بافد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
فوطه بافی
لغتنامه دهخدا
فوطه بافی . [ طَ / طِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل فوطه باف . (فرهنگ فارسی معین ).
-
فوطه پوش
لغتنامه دهخدا
فوطه پوش . [ طَ / طِ ] (نف مرکب ) فوطه پوشنده .آنکه فوطه پوشد. آنکه فوطه به تن دارد : هر درختی چو فوطه پوش بتی است بر زمین اندرون کشان دامن .فرخی .
-
فوطه دار
لغتنامه دهخدا
فوطه دار. [ طَ / طِ] (نف مرکب ) فوطه دارنده . یکی از کارگران حمام که فوطه به کسان دهد و جامه های آنان را نگاه دارد. || کسی که فوطه بسته باشد. || در هند مأمور دولتی را گویند که وجوه رسیده از ولایات و ایالات تحویل او میشود. خزانه دار. (فرهنگ فارسی معی...
-
فوطه ربا
لغتنامه دهخدا
فوطه ربا. [ طَ / طِ رُ ] (نف مرکب ) فوطه رباینده . دزد و عیاری که فوطه و دستار از سر و دوش مردم می رباید. (فرهنگ فارسی معین ).
-
فوطه ربای
لغتنامه دهخدا
فوطه ربای . [ طَ / طِ رُ ] (نف مرکب ) رجوع به فوطه ربا شود.
-
فوطه فروش
لغتنامه دهخدا
فوطه فروش . [ طَ / طِ ف ُ ] (نف مرکب ) فوطه فروشنده . کسی که فوطه فروشد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
فوطه بسر
لهجه و گویش تهرانی
دارای سربند
-
جامه فوطه کردن
لغتنامه دهخدا
جامه فوطه کردن . [ م َ / م ِ طَ / طِ ک َ دَ ] (مص مرکب )کنایه از چاک کردن جامه باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
جامه بر تن فوطه کردن
لغتنامه دهخدا
جامه بر تن فوطه کردن .[ م َ / م ِ ب َ ت َ طَ / طِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قطع جامه ٔ نو. به اندازه ٔ قامت و تن قطع کردن . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
پلینزی
لغتنامه دهخدا
پلینزی . [ پ ُ ن ِ ] (اِخ ) یکی از تقسیمات بزرگ اقیانوسیه که شامل تمام جزایر پراکنده ٔ اقیانوس کبیر در مشرق استرالیاست . اغلب پلینزی را که در شمال خط استواء قرار دارد میکرونزی نامند. مهمترین گنگ بارهای پلینزی عبارت است از کارُلین و ماریان و مارشال (د...
-
کفش
لغتنامه دهخدا
کفش . [ ک َ ] (اِ) معروف است که پای افزار باشد و معرب آن کوث است . (برهان ). پاپوش و افصح کوش به «واو» است و معرب آن کوث است و در قدیم بزرگان کفش زرینه پوشیده اند وحکیم فردوسی مکرر با درفش قافیه کرده . عرب آن را معرب کرده قفش گویند. (از آنندراج ) (ان...