کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فوت و فن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
فوتوفن
واژگان مترادف و متضاد
شگرد، قلق، لم
-
جستوجو در متن
-
فت و فن
فرهنگ گنجواژه
فوت وفن.
-
لِم
لهجه و گویش بختیاری
lem فوت و فن، راه و روش.
-
خَم و چَم
فرهنگ گنجواژه
پیچیدگی، فوت و فن.
-
چَم و خَم
فرهنگ گنجواژه
فوت و فن، کرشمه و ناز، لِم.
-
زیر و بم
فرهنگ گنجواژه
جزئیات، خصوصیات ریز، فوت و فن.
-
لم
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) (عا.) فوت و فن کار، قِلِق کار.
-
know-how
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دانش فنی، فوت و فن، اطلاع، معلومات خاص، کاردانی
-
stock-in-trade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سهام در تجارت، لوازم و ابزار کار، موجودی کالای مغازه، فوت و فن، مال التجاره
-
trick
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوت و فن، حقه، حیله، لم، نیرنگ، رمز، شعبده بازی، خدعه، بامبول، شیادی، حقه بازی کردن، حیله زدن، شوخی کردن، بامبول زدن، خار کردن
-
لم
لغتنامه دهخدا
لم . [ل ِم م ] (اِ) (شاید مأخوذ از لِم َ عربی به معنی چرا) در اصطلاح فارسی زبانان ، سرّ پیشه ای . راز صنعتی . سرّامری : لم ّ این کار پیش فلان است ؛ سرّ آن نزد اوست .- برهان لم ّ ؛ مقابل برهان اِن ّ.- لم ّ کاری ؛ فوت و فن آن . بند و گشای آن . سرّ خف...
-
کاشف السلطنه
لغتنامه دهخدا
کاشف السلطنه . [ ش ِ فُس ْ س َ طَ ن َ ] (اِخ ) لقب او «چایکار» بوده است . رجوع به «چایکار» شود. شاهزاده حاجی محمد میرزا کاشف السلطنه چایکار پس از اتمام تحصیلات در اروپا در سنه ٔ 1314 هَ . ق . و در 35 سالگی با سمت ژنرال قنسول به هندوستان رفت و در ضمن ...
-
فصیح الدین
لغتنامه دهخدا
فصیح الدین . [ ف َ حُد دی ] (اِخ ) نظامی هروی ، متولد هرات و متوفی بسال 919 هَ . ق . (دانشوران خراسان ص 265). او راست : تعلیقه بر شرح قاضی زاده بر اشکال التأسیس که در 879 هَ . ق . برای امیر علیشیر نوشته است . (یادداشتی از مؤلف ). از احفاد مولانا نظ...
-
مستدرک
لغتنامه دهخدا
مستدرک .[ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از مصدر استدراک . اراده ٔ تدارک مافات شده به چیزی . جبران شده . تدارک شده . || غلط گرفته شده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || رفعتوهم شده . || ذیلی بر کتاب یا رساله یا مقاله که در آن برخی نکات شرح شود. || در فن...