کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فوتون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فوتون
معنی
(فُ تُ) [ انگ . ] (اِ.) کوانتوم انرژی تابش الکترومغناطیسی که ذره ای بدون جرم و سکون بار الکتریکی است . (فره ).
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
photon
فوتون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک، فیزیک] کوانتوم انرژی تابش الکترومغناطیسی که ذرهای بدون جرم سکون و بار الکتریکی است
-
فوتون
فرهنگ فارسی معین
(فُ تُ) [ انگ . ] (اِ.) کوانتوم انرژی تابش الکترومغناطیسی که ذره ای بدون جرم و سکون بار الکتریکی است . (فره ).
-
جستوجو در متن
-
photon
فرهنگ لغات علمی
فوتون
-
photon
فرهنگ لغات علمی
فوتون
-
photon
فرهنگ لغات علمی
فوتون
-
futon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوتون
-
photons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوتون ها، فوتون، واحد شدت نور وارده بشبکیه چشم
-
photon migration
فرهنگ لغات علمی
حرکت فوتون
-
phototransistor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوتون ترانزیستور
-
photonephograph
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوتون فوگراف
-
photon-counting detectors
فرهنگ لغات علمی
آشکارسازهای شمارندهی فوتون
-
single-photon mode function
فرهنگ لغات علمی
تابع مد تک فوتون
-
two-photon mode function
فرهنگ لغات علمی
تابع مد دو فوتون
-
photoionization, atomic photoelectric effect
فوتویونش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] فرایندی که در آن براثر جذب فوتون، الکترونهای اتم یا مولکول از آن جدا میشوند