کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فهانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فهانه
/fahāne/
معنی
= فانه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فهانه
فرهنگ فارسی معین
(فَ نِ) (اِ.) نک پانه .
-
فهانه
لغتنامه دهخدا
فهانه . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (اِ) فانه . پانه . (فرهنگ فارسی معین ). چوب تنکی را گویند که گاهی در پس در خانه نهند تا در گشوده نگردد. و کفشگران و موزه دوزان در فاصله ٔ قالب کفش و موزه نهند تا فراخ گردد. استادان درودگر و نجار و چوب شکن در شکاف چوبی که با ...
-
فهانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] fahāne = فانه
-
جستوجو در متن
-
گاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gāz تکۀ چوب یا آهن که هنگام ترکاندن و شکافتن چوب یا تخته لای آن میگذارند؛ بغاز؛ پغاز؛ براز؛ فانه؛ پانه؛ پهانه؛ فهانه.
-
پهانه
لغتنامه دهخدا
پهانه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) چوبکی باشد که درودگران در شکاف چوبیکه بارّه می شکافند فروبرند و کفشگران مابین کفش و قالب نهند و گاهی در زیر در گذارند تا بسته و گشوده گردد. (برهان ). پانه . فانه . فهانه . رجوع به پانه شود.
-
بغاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پغاز، براز› [قدیمی] beqāz ۱. قطعهای چوب که در کفشدوزی میان قالب کفش قرار میدهند.۲. چوبی که نجار هنگام شکافتن چوب دیگر در شکاف آن میگذارد که از هم باز شود؛ فانه؛ پانه؛ فهانه؛ پهانه؛ بفار؛ گاز: ◻︎ ژاژ همی خایم و ژاژم شده خشک / خار دارد همه ...
-
گوه
لغتنامه دهخدا
گوه . [ گ َ وَ / وِ ] (اِ) تکه ای چوپ که نجار وقت اره کشیدن یا هیزم شکن هنگام شکستن در میان شکاف میگذارد تا شکاف باز ماند و اره کشیدن یا شکستن باقی آسان شود. (از فرهنگ نظام ). فانَه . فَهانَه . پانَه . اِسکَنَه . (برهان قاطع). عَتَلَة. (منتهی الارب )...
-
پانه
لغتنامه دهخدا
پانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) فانه . پهانه . فهانه . (جهانگیری ) (رشیدی ). پغاز. (برهان ) (جهانگیری ). اسکنه . گوَه . چوبی که نجاران در شکاف چوبی که می شکافند نهند تا آسان شکافد و کفشگران و موزه دوزان در فاصله ٔ قالب کفش و موزه فشارند تا فراخ گردد و هم چ...
-
بغاز
لغتنامه دهخدا
بغاز. [ ب َ ] (اِ) چوبی که کفشگران مابین کفش و قالب گذارند و درودگران بوقت شکافتن چوب بر رخنه ٔ آن نهند، و به این معنی بجای حرف ثانی فا هم گفته اند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). چوبکی که در شکاف چوبی بکوفتن داخل کنند. (غیاث ). چوبی باشد که درودگران در...