کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فهارس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فهارس
/fahāres/
معنی
۱. [جمعِ فهرس] = فهرس
۲. [جمعِ فهرست] = فهرست
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فهارس
فرهنگ فارسی معین
(فَ رِ) [ معر. ] (اِ.) جِ فهرست .
-
فهارس
لغتنامه دهخدا
فهارس . [ ف َ رِ ] (ع اِ) ج ِفهرس . (اقرب الموارد). رجوع به فهرس و فهرست شود.
-
فهارس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] fahāres ۱. [جمعِ فهرس] = فهرس۲. [جمعِ فهرست] = فهرست
-
جستوجو در متن
-
ذوالریاستین
لغتنامه دهخدا
ذوالریاستین . [ ذُرْ ریا س َ ت َ ](اِخ ) لقب محمدبن عبدالملک زیات . رجوع به محمدبن عبدالملک ... و رجوع به فهارس عقدالفرید چ عریان شود.
-
ذبیان
لغتنامه دهخدا
ذبیان . [ ذِ / ذُب ْ ](اِخ ) قبیله ای است از عرب . و سمعانی گوید نام چند بطن از عرب و از آن قبیله است ذبیانی شاعر معروف مادح نعمان بن منذر زیادبن معاویة. و رجوع به الموشح مرزبانی ص 66 و 100 و فهارس عقدالفرید ج 1 و ج 2 و ج 4 و ج 6 و عیون الاخبار ج 1 و...
-
حسین دیاربکری
لغتنامه دهخدا
حسین دیاربکری . [ ح ُ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن مورخ فقیه . متوفی در مکه 966 هَ . ق . / 1559 م . او راست : تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس و جز آن . (معجم المؤلفین از آداب اللغه ٔ جرجی زیدان ج 3 ص 308) (فهارس کتابخانه های مصر و سوریه ) (...
-
حضین
لغتنامه دهخدا
حضین . [ ح ُ ض َ ] (اِخ ) ابن منذر رقاشی بن حرث بن وعله بن المجالدبن یثربی بن ریان بن حرث بن ملک بن شیبان بن قرهل . یکی از بنی رقاش ، مکنی به ابی ساسان . تابعی و شاعر است . بعضی کنیت او را ابوالیقظان گفته اند و برخی گویند ابوساسان لقب اوست و کنیت او ...
-
ذوالاصبع
لغتنامه دهخدا
ذوالاصبع. [ ذُل ْ اِ ب َ ] (اِخ ) العدوانی . حرثان بن الحارث بن محرّث بن ثعلبة از بنی یشکربن عدوان از جدیلة. و وجه تلقیب او بذوالأصبع آن است که مار انگشت نر وی بگزید و او آن انگشت قطع کرد. وی حکیمی خطیب و شاعری نیکوشعر است . و او را دیوانی است و از ...
-
شفر
لغتنامه دهخدا
شفر. [ ش ِ ف ِ ] (اِخ ) شارل خاورشناس نامی فرانسه در قرن 19 م . که سیاستنامه ٔ خواجه نظام الملک را به سال 1891 م . و تاریخ بخارا را به سال 1892 م . و سفرنامه ٔ ناصرخسرو را در سال 1881 م . با ترجمه ٔ فرانسه و تعلیقات و فهارس در پاریس بچاپ رسانده و نیز...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابی سهل نوبختی مکنی به ابوسهل . صاحب روضات گوید: وی شیخ متکلمین اصحاب ما در بغداد، مقدم بنی نوبخت بزمان خویش بود و در دین و دنیا صاحب جلالت بود و مانند وزراء رفتار میکرد و در امامت و رد بر ملاحده و غلاة و مبطلین دی...
-
دخویه
لغتنامه دهخدا
دخویه . [ دِ خ ُ ی ِ ] (اِخ ) (میخائیل یان ) (1836 - 1909 م .) مستشرق معروف هلندی . وی از جوانی وقت خود را وقف تحصیل زبانهای شرقی کرد و تحت هدایت دزی و جوینبول مخصوصاً در زبان عربی متبحر شد و در 1860 در لیدن باخذ درجه ٔ دکتری نایل آمد سپس یکسال در دا...
-
اعشی
لغتنامه دهخدا
اعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) لقب شاعری عظیم الشأن از عرب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام وی میمون بن قیس است و بجهت بسیاری تفنن در سرودن شعر او را «صناجةالعرب » میگفتند. وی یکی از چهار تن شاعر عرب است که به اتفاق او را شاعرترین شعراء عرب میدانند. و او ب...
-
ذوالرمة
لغتنامه دهخدا
ذوالرمة. [ ذُرْ رُم ْ م َ ] (اِخ ) غیلان بن عقبةبن بهیش بن مسعودبن حارثةبن عمروبن ربیعةبن ساعدةبن کعب بن عوف بن ربیعةبن ملکان بن عدّی بن عبدمناةبن ادّابن طابخةبن الیاس بن مضربن نزاربن معدّبن عدنان . مکنّی به ابی الحرث . شاعر مشهور. معروف بذی الرمّة ی...
-
امیرمعزی
لغتنامه دهخدا
امیرمعزی . [ اَ می م ُ ع ِزْ زی ] (اِخ ) امیرالشعراء ابوعبداﷲ محمدبن عبدالملک معزی نیشابوری .از شاعران استاد و زبان آور و خوش سخن فارسی است . وی پسر امیرالشعراء عبدالملک برهانی نیشابوری بود و خودبرای نظامی عروضی از پدرش سخن رانده که «پدر من امیرالشعر...