کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فن ورز گواهینامه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هاروت فن
لغتنامه دهخدا
هاروت فن . [ ف َ ] (ص مرکب ) کنایه از ساحر و سحرکننده است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : یارب این کوس چه هاروت فن و زهره نواست که ز یک پرده صدالحانش بعمدا شنوند.خاقانی .
-
low tech
پایینفن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] ← فنّاوری پایینسطح
-
ذی فن
فرهنگ فارسی معین
(فَ نّ) [ ع . ] (ص مر.) نک ذوفنون .
-
فن فروش
فرهنگ فارسی معین
(فَ نْ. فُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) حیلت گر، فریبکار.
-
فن کوئل
فرهنگ فارسی معین
(فَ کُ ئِ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاه تهویه مطبوع که برای داخل ساختمان به کار می رود.
-
صاحب فن
لغتنامه دهخدا
صاحب فن . [ ح ِ ف َن ن / ف َ ] (ص مرکب ) ذی فن . مخصص . متخصص : حدیث صحبت خوبان و جام باده بگوبقول حافظ و فتوای پیر صاحب فن .حافظ.
-
فن خوردن
لغتنامه دهخدا
فن خوردن . [ ف َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) دغا خوردن . (غیاث ). فریب خوردن .
-
فن ساختن
لغتنامه دهخدا
فن ساختن . [ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) حیله ساختن . حیله کردن . تدبیر کردن : دل شیرین حساب شیر میکردچه فن سازد، در آن تدبیر میکرد. نظامی .بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت بیمایه زبون باشد هرچند که بستیزد.سعدی .
-
فن ء
لغتنامه دهخدا
فن ء. [ ف َن ْءْ ] (ع اِ) گروه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
فن هامر
لغتنامه دهخدا
فن هامر. [ ف ُ م ِ ] (اِخ ) یکی از ایران شناسان آلمان در قرن 19 م . است که در ادبیات ایران کار کرده و از جمله ٔ آثار او در این باب ترجمه ٔ تذکرة الشعرای دولتشاه سمرقندی به آلمانی است که در سال 1818 م . در وین منتشر شده است . (از سعدی تا جامی تألیف ب...
-
نادره فن
لغتنامه دهخدا
نادره فن . [ دِ رَ / رِ ف َ ] (ص مرکب ) آن که دارای شعبده و نیرنگهای عجیب و غریب باشد. (ناظم الاطباء).
-
لله فن
لغتنامه دهخدا
لله فن . [ ل َ ل َ ف َ ] (اِخ ) نام موضعی به سدن رستاق مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 125 و 126).
-
پاک فن
لغتنامه دهخدا
پاک فن . [ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) ترکیبی سیم فام از مِس و نیکل و روی که به چین از آن اوانی و ظروف کنند.
-
فن تصويري
دیکشنری عربی به فارسی
اختلا ط رنگهاي مختلف درسطح پرده نقاشي , هنر اختلا ط رنگها
-
فن الطبخ
دیکشنری عربی به فارسی
اشپزي , اشپزخانه