کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فن ورز گواهینامه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فن فن
لغتنامه دهخدا
فن فن . [ ف ِ ف ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت بینی در حالت زکام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فن و فن شود.
-
فن و فن
فرهنگ فارسی معین
(فِ نُّ فِ) (اِ.) (عا.) صدای بینی در حالت گرفتگی و ذکام .
-
فن و فن کردن
لغتنامه دهخدا
فن و فن کردن .[ ف ِن ْ ن ُ ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز دادن بینی به هنگام گرفتگی آن و حالت زکام . (فرهنگ فارسی معین ).
-
فن و فن
لغتنامه دهخدا
فن و فن . [ ف ِن ْ ن ُ ف ِن ن / ف ِ ] (اِ صوت ) آوازی که از بینی به هنگام گرفتگی آن و زکام برآید. (فرهنگ فارسی معین ). فِن فِن .- فن و فن کردن . رجوع به این ماده شود.
-
technocrime
فنجُرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اقدامی مجرمانه که در ارتکاب آن از فنّاوریهای جدید و پیشرفته استفاده شود
-
technofact
فنساخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دستساختهای برای فعالیتهای عملی، مانند تهیۀ غذا و پناهگاه و دفاع، که حاصل فعالیتهای فنّاورانه است
-
technocrat, technocrate (fr.)
فنسالار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] کارشناس فنی، بهویژه در جایگاه مدیریتی و اجرایی؛ هوادار فنسالاری
-
technocratic, technocratique (fr.)
فنسالارانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی حکومتی که متولیان آن متخصصان فنی باشند
-
technocracy, technocratie (fr.)
فنسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] زمامداری کارشناسان و صاحبان فن که بر دانش و مهارتهای فنی تکیه دارند
-
technocentric
فنمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ویژگی دیدگاهی مبتنی بر فنّاوری و علم یا اعتماد صرف به علم در رفع مشکلات محیطزیست
-
technocentrism
فنمحوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نظامی ارزشی بر مبنای فنّاوری و توانایی آن در مهار و حفاظت محیطزیست
-
technician, technicien (fr.)
فنورز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] شخصی، معمولاً با مدرک کاردانی، که در فن یا صنعتی دارای تخصص و تجربۀ علمی باشد
-
Dvorak technique
فن دوراک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] روش تحلیلی برگرفته از نام ورن دوراک برای تعیین شدت توفند با استفاده از الگوی اَبر در تصاویر ماهوارهای
-
medium tech
میانفن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] ← فنّاوری میانسطح
-
شوم فن
لغتنامه دهخدا
شوم فن . [ ف َن ن / ف َ ] (ص مرکب ) که فن و شیوه بد دارد. که فن منحوس دارد. بدرفتار : مستهان و خوار گشتند از فتن از وزیر شوم رای و شوم فن .مولوی .