کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فنصوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فنصوری
لغتنامه دهخدا
فنصوری . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به فنصور. || نوعی کافور که از فنصور آرند وپست تر از ریاحی و بهتر از مولی . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
قیصور
لغتنامه دهخدا
قیصور. [ ق َ] (اِخ ) نام جزیره ای است در هند. در نزهةالقلوب به نقل از مسالک الممالک آمده که در جزیره ٔ قیصور به هند جایی است و در آنجا ماهیانند و چون ایشان را از آنجا بیرون آرند سنگ خارا شوند و در ایشان حیوانیت نماند. (نزهةالقلوب ؛ مقاله ٔ سوم ص 296)...
-
بالوس
لغتنامه دهخدا
بالوس . (ص ) کافور مغشوش ، چه لوس ، غش باشد،و بعضی به شین معجمه گفته اند. (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ شعوری ) (لغت فرس اسدی ). کافوری که چیز دیگری به فریب در آن آمیخته باشند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). کافو...