کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فنجیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فنجیدن
/fanjidan/
معنی
۱. خمیازه کشیدن در حالت خماری یا خوابآلودگی.
۲. مورمور شدن و کشیده شدن اعضای بدن پیش از بروز تب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فنجیدن
لغتنامه دهخدا
فنجیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) خمیازه . خود را کشیدن پیش از آنکه تب به هم رسد، و آن را به عربی قشعریره و تمطی گویند، و در حالت خمار شراب و خمار خواب نیزاین حالت به هم میرسد. (برهان ). رجوع به فنج شود.
-
فنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] fanjidan ۱. خمیازه کشیدن در حالت خماری یا خوابآلودگی.۲. مورمور شدن و کشیده شدن اعضای بدن پیش از بروز تب.