کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فناء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فناء
معنی
حياط (محوطه محصور) , ميرش , مرگ ومير , متوفيات , بشريت
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فناء
لغتنامه دهخدا
فناء. [ ف َ ن َءْ ] (ع اِمص ) بسیاری و افزونی . (منتهی الارب ). کثرت . (از اقرب الموارد).
-
فناء
لغتنامه دهخدا
فناء. [ ف َن ْ نا] (ع ص ) شجرة فناء؛ درخت بسیارشاخ . (منتهی الارب ).
-
فناء
لغتنامه دهخدا
فناء. [ ف ِ ] (ع اِ) گرداگرد. ج ، افنیه ، فُنی ّ. (منتهی الارب ). وصید، و آن ساحت پیش سرای است و نیز آنچه از جوانب آن امتداد یابد. ج ، افنیة، فُنی ّ. (از اقرب الموارد). عتبة. جناب . وصید. درگاه . درگه . آستان . آستانه . کریاس . سده . (یادداشتهای مؤل...
-
فناء
لغتنامه دهخدا
فناء. [ف َ ] (ع اِمص ) خلاف بقاء. (از اقرب الموارد). نیستی .نابودی . (یادداشت مؤلف ) : ینال باسباب الفناء بقأها. (تاریخ بیهقی ). || (مص ) سپری شدن . (منتهی الارب ). عدم . (اقرب الموارد). نابود شدن . نیست شدن . نیست گردیدن . (یادداشت مؤلف ). نیست ش...
-
فناء
دیکشنری عربی به فارسی
حياط (محوطه محصور) , ميرش , مرگ ومير , متوفيات , بشريت
-
واژههای مشابه
-
فناء نفس
لغتنامه دهخدا
فناء نفس . [ ف َ ءِ ن َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه و تصوف ) یکی از مراتب قوه ٔ عقل عملی است ، و آن بیرون آمدن از خودبینی و مقصور گردانیدن نظر است بر ملاحظه ٔ عظمت و جلال خدائی به نحوی که همه ٔ موجودات و کمالات آنها را مستهلک و ناچیز ببین...
-
فناء فی ا
لغتنامه دهخدا
فناء فی ا. [ ف َ ءُ فِل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح تصوف ) تبدیل صفات بشریت به صفات حق تعالی و خصایص الهی است . (فرهنگ مصطلحات عرفا، سیدجعفر سجادی ). فناء سه مرحله دارد: محو، طمس و محق . (فرهنگ فارسی معین ، از تقریرات فاضل تونی ). رجوع به هر یک از ا...
-
جستوجو در متن
-
فنا
لغتنامه دهخدا
فنا. [ ف ِ ] (ع اِ) فناء. رجوع به فِناء شود.
-
حیاط (محوطه محصور)
دیکشنری فارسی به عربی
فناء
-
میرش
دیکشنری فارسی به عربی
فناء
-
متوفیات
دیکشنری فارسی به عربی
فناء
-
مرگ ومیر
دیکشنری فارسی به عربی
ضحية , فناء
-
بشریت
دیکشنری فارسی به عربی
انسانية , فناء