کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلک المستقیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فلک احتشام
لغتنامه دهخدا
فلک احتشام . [ ف َ ل َ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) آنکه قدرت و جلال و شکوه او چون فلک باشد. بلندمرتبه : فلک احتشام و معالی پناه جهان کرم میر فیروزشاه .؟ (از حبیب السیر).
-
فلک افروز
لغتنامه دهخدا
فلک افروز. [ ف َ ل َ اَ ] (نف مرکب ) روشن کننده ٔ آسمان . آسمان افروز : صبح چراغ فلک افروز شدکحلی شب قرمزی روز شد.نظامی .
-
فلک اقتدار
لغتنامه دهخدا
فلک اقتدار. [ ف َ ل َ اِت ِ ] (ص مرکب ) فلک احتشام . بسیار مقتدر. مسلط بر همه چیز مانند فلک : پادشاه فلک اقتدار در نواحی قصر زردیار به صید و شکار پرداخت . (حبیب السیر).
-
فلک الاعظم
لغتنامه دهخدا
فلک الاعظم . [ ف َ ل َ کُل ْ اَ ظَ ] (ع اِ مرکب ) فلک الافلاک . عرش مجید. (آنندراج ) : هر دم فلک الاعظم زَاوج شرف خویش احسنت کند بر شرف چون تو پسر بر.سنائی .
-
فلک الافلاک
لغتنامه دهخدا
فلک الافلاک . [ ف َ ل َ کُل ْاَ ] (ع اِ مرکب ) عبارت است از فلک نهم که آن آسمان همه ٔ آسمانهاست ، یعنی بالای همه ٔ افلاک و بر همه محیطاست ، و به لسان شرع آن را عرش نامند. بدان که عالم همه یک کره است . مرکزش زمین و افلاک همه نه اند گرد یکدیگر برآمده م...
-
فلک الامة
لغتنامه دهخدا
فلک الامة. [ ف َ ل َ کُل ْ اُم ْ م َ ] (اِخ ) از القاب ابوکالیجار است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوکالیجار و نیز رجوع به آثارالباقیه ٔ بیرونی ص 133 شود.
-
فلک البروج
لغتنامه دهخدا
فلک البروج . [ ف َ ل َ کُل ْ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) فلک هشتم است که صور فلکی حمل و ثور و جوزا و... بر آن است و قسمتی از آن را که برجهای دوازده گانه به ترتیب بر آن قرار میگیرند منطقةالبروج گویند، پس از فلک زحل وپیش از فلک الافلاک است . (یادداشت مؤلف ) : ...
-
فلک الدوله
لغتنامه دهخدا
فلک الدوله . [ ف َ ل َ کُدْ دَ ل َ ] (ع اِ مرکب ) آسمان دولت . مایه ٔ بلندی و اقتدار دولت : فخر آل طغان یزک که فلک فلک الدوله اش خطاب کند.خاقانی .
-
فلک الدین
لغتنامه دهخدا
فلک الدین . [ ف َ ل َ کُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم سامانی . تولد او به ماوراءالنهر بوداما در زمین عراق نشوونما یافت . این غزل از اوست :زلف را در بند و تاب افکنده ای نرگسان در دست خواب افکنده ای زآن دو جادوی کمان کش روزو شب بیدلان را در عذاب افکنده ای هند...
-
فلک الدین
لغتنامه دهخدا
فلک الدین . [ ف َ ل َ کُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد که دارای 225 تن سکنه است . آب آن از رودخانه و قنات و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
فلک الدین
لغتنامه دهخدا
فلک الدین . [ ف َ ل َ کُدْ دی ] (اِخ ) نام ایل کرد پیشکوه . نام یکی از طوایف اربعه از طوایف پیشکوه است که تقریباً 200 خانواده میشوند و درخاوه ، بین نهاوند، الشتر و سیمره سکونت دارند. شیعی متعصّب اند. در محل سکونت آنها چشمه ٔ معروف معدنیی موسوم به آب ...
-
فلک المحیط
لغتنامه دهخدا
فلک المحیط. [ ف َ ل َ کُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) فلک الافلاک . فلک اطلس . فلک الاعظم . فلک الاقصی . فلک نهم . عرش : گردد فلک المحیط کویت گر دست تو صولجان ببینم .خاقانی .
-
فلک المعالی
لغتنامه دهخدا
فلک المعالی . [ ف َ ل َ کُل ْ م َ ] (اِخ ) لقب منوچهربن قابوس بن وشمگیر زیاری . (یادداشت مؤلف ). امیرالمؤمنین القادر باﷲ او را فلک المعالی لقب داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به منوچهربن قاموس شود.
-
فلک بان
لغتنامه دهخدا
فلک بان . [ ف َ ل َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) گرداننده ٔ فلک . نگهبان فلک . کنایت از خالق فلک و حضرت باری تعالی : وگر دانی که این کار فلک نیست فلکبانی تو را لازم شد ایدر.ناصرخسرو.
-
فلک پایگه
لغتنامه دهخدا
فلک پایگه . [ ف َ ل َ گ َه ْ ] (ص مرکب ) آنکه پایگاه ومرتبه اش به بلندی فلک باشد. بلندمرتبه : شها، شهریارا، جهان داورافلک پایگه مشتری پیکرا. نظامی .رجوع به فلک پایه شود.