کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلوق
لغتنامه دهخدا
فلوق . [ ف َ ] (ع ص ) شیر خفته و دفزک شده . (منتهی الارب ): لبن فلوق ؛ ای متجبن . (اقرب الموارد).
-
فلوق
لغتنامه دهخدا
فلوق . [ ف ُ ](ع اِ) ج ِ فَلق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مفلق
لغتنامه دهخدا
مفلق . [ م ُ ف َل ْ ل َ ] (ع ص ) شفتالوی خشک کرده ٔ دانه بیرون آورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و در مصباح گوید همچنین است زردآلوو جز آن هرگاه که از هسته جدا شده و خشک گردیده باشد و اگر خشک نشده باشد آن را فُلّوق گو...
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف َ ](ع اِ) شکاف دهن . (منتهی الارب ). شکاف . ج ، فلوق : ضربه علی فلق رأسه ؛ یعنی بر مفرق و وسط سر او زد. (اقرب الموارد). || بلا و سختی . رجوع به فِلْق شود. || (مص ) شکافتن چیزی را. (منتهی الارب ). شکافتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی )...
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف َ ل َ ] (ع اِ) هرچه شکافته شود، از روشنی بامداد یا سپیدی آخر شب که سرخی آفتاب است . || تمامه ٔ آفرینش . || زمین پست میان دو پشته . ج ، فلقان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جای فراخ . (منتهی الارب ). || زمین مطمئن میان دو پشته ، و گف...