کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فلور
/felor/
معنی
مجموع گیاهانی که در ناحیهای میروید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
flora
-
جستوجوی دقیق
-
فلور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fleur] (زیستشناسی) felor مجموع گیاهانی که در ناحیهای میروید.
-
فلور
دیکشنری فارسی به عربی
فلورين
-
جستوجو در متن
-
flor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلور
-
trollflower
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترول فلور
-
فلورين
دیکشنری عربی به فارسی
فلورين , فلور
-
probiotic flora
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلور پروبیوتیک
-
fleur-de-lys
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلور دلیس
-
Cumberland Plateau
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلور کامبرلند
-
fluorines
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلورا ها، فلورین، فلور
-
fluorinates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلورینات، با فلور ترکیب کردن
-
fluorinated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلوراید، با فلور ترکیب کردن
-
fluorine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلوئور، فلورین، فلور
-
fluorinate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلوراید، با فلور ترکیب کردن
-
fluorinating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلوئورینگ، با فلور ترکیب کردن