کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فلنگ
معنی
(فِ لِ) (اِ.) 1 - پالهنگ . 2 - کفش . 3 - (عا.) فرار.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلنگ
فرهنگ فارسی معین
(فِ لِ) (اِ.) 1 - پالهنگ . 2 - کفش . 3 - (عا.) فرار.
-
فلنگ
لغتنامه دهخدا
فلنگ . [ ف َ ل َ ](اِ) به معنی تیر بدخشانی است ، و ظاهراً مصحف فیلک است . (از یادداشتهای مؤلف ). بیلک . پیلک : به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست فلنگ پیش به زه کرد همچو چرخ به چنگ .فرخی .
-
واژههای مشابه
-
فلنگ رابستن ،فلنگ بستن
لهجه و گویش تهرانی
فرار کردن
-
فِلِنگ بَسَّن
لهجه و گویش بختیاری
feleng bassan فرار کردن، پنهان شدن، بىخبر رفتن.
-
فلنگ را بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) (مص ل .) (عا.) گریختن ، فرار کردن .
-
فلنگ را بستن
واژهنامه آزاد
فرار کردن
-
جستوجو در متن
-
فلیک
لغتنامه دهخدا
فلیک . [ ف َ ] (اِ) تیر دوشاخ بود. (یادداشت مؤلف ): فلنگ . بیلک : فلیکش بیشه بر شیران قفس کردکمندش دشت بر گوران خباگاه . دقیقی .به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست فلیک پیش و به زه کرده نیم چرخ نهنگ .فرخی .
-
پلنگ
لغتنامه دهخدا
پلنگ . [ پ ِل ِ ] (اِ) از پیش آستانه تا نهایت ضخامت دیوار را گویند یعنی میان در. (برهان قاطع). از پیش آستانه تا نهایت ضخامت دیوار که برابر در واقع است . (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ). || پشت پا، در اصطلاح پشت پا زدن هنگام راه رفتن (لهجه ٔ قزوین )....