کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلقراط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلقراط
لغتنامه دهخدا
فلقراط. [ ف ِ ل ُ ] (اِخ ) نام پادشاهی بوده رومی . (برهان ). در وامق و عذرای عنصری نام پادشاهی از نسل آقوس بن مشتری پادشاه جزیره ٔ شامس یا سامس . (یادداشت مؤلف ) : به آیین یکی شهر شامس به نام یکی شهریار اندر او شادکام فلقراط نام ازدر مهتری هم از تخم...
-
جستوجو در متن
-
سلیسوف
لغتنامه دهخدا
سلیسوف . [ س َ ] (اِخ ) نام برادر پادشاهی بود که او را فلقراط میگفته اند. (برهان ) (آنندراج ) : سلیسوف شه فرخ اخترش بودفلقراط شه را برادرش بود.عنصری .
-
ذیفنوس
لغتنامه دهخدا
ذیفنوس . (اِخ ) نام مردی رامشگر در وامق و عذرای عنصری که خدمت فلقراط کردی : جهاندیده ای نام او ذی فنوس که کردی بر آوای بلبل فسوس .
-
مشتری
لغتنامه دهخدا
مشتری . [ م ُ ت َ ] (اِخ ) در اساطیر لاتین پدر و پیشوای خدایان آن دوران و همانند زئوس (زاوش ) در اساطیر یونان است . او پدر خود زحل را برانداخت و بر تیتان ها غالب شد و دریارا به نپتون و دوزخ را به پلوتون داد و زمین را برای خود نگه داشت . او خدای آسمان...
-
مهتری
لغتنامه دهخدا
مهتری . [ م ِ ت َ ] (حامص مرکب ) بزرگتری . فزونی به سال از دیگری . کلانسالی نسبت به دیگری . || سروری . (آنندراج ). بزرگی و ریاست و حکومت و فرمانروایی و سالاری . (ناظم الاطباء). ریاست . (دهار). سری . شاهی . زعامت . سود. سودَد. (یادداشت مؤلف ) : مهتری...
-
شه
لغتنامه دهخدا
شه . [ ش َه ْ ] (اِ) مخفف شاه . پادشاه . سلطان : شفیع باش بر شه مرا بدین زلت چو مصطفی بر دادار بَرْرَوِشْنان را. دقیقی .ستم باد بر جان او ماه و سال که شد بر تن و جان شه بدسگال . فردوسی .سلیسون شه فرخ اخترش بودفلقراط شه را برادرش بود. عنصری .شه گیتی ز...
-
فرخ
لغتنامه دهخدا
فرخ . [ ف َرْ رُ ] (ص ) مبارک . خجسته . میمون . (برهان ). بشگون . نیک . فرخنده . سعد. (یادداشت به خط مؤلف ) : به ایران چو آید پی فرخش ز چرخ آنچه خواهد دهد پاسخش . فردوسی .بدو گفت فرخ پی و روز توهمان اختر نیکی افروز تو. فردوسی .نهادند سر سوی شاه جهان...
-
در
لغتنامه دهخدا
در. [ دَ ] (اِ) باب . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). آنچه از قطعات تخته یا از صفحات آهن و غیره سازند مربع مستطیل به قامت آدمی یا خردتر یا بلندتر و به پهنای گزی یا کمتر یا بیشتر و داخل چهار چوبی به پاشنه یا لولا نصب کنند و بر مدخل یا مخرج خانه ، سرا...
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه و بزر هر چیز. (ناظم الاطباء). پهلوی «توهم » و «تم » (بذر، تخم ) و «توخم » ، «توهم » شکل تل...