کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلسکیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلسکیدن
لغتنامه دهخدا
فلسکیدن . [ ف ِ ل ِ دَ ] (مص ) سخت پژمردن . چلسکیدن . پلسکیدن . پلاسیدن . چروک خوردن . (یادداشت مؤلف ). مقابل آماهیدن و آماسیدن . (یادداشت دیگر).
-
جستوجو در متن
-
چلسکیدن
لغتنامه دهخدا
چلسکیدن . [ چ ِ ل ِ دَ ] (مص ) در تداول عامه ، سخت پژمرده و لاغر و ترنجیده شدن . فلسکیدن . پژمردن . پلاسیدن . پلاسیده شدن . سخت پژمردن . و رجوع به فلسکیدن و چلسکیدگی و چلسکیده شود.
-
فلسکیده
لغتنامه دهخدا
فلسکیده . [ ف ِ ل ِ دَ / دِ ] (ن مف ) اسم مفعول فلسکیدن . پژمرده . (یادداشت مؤلف ).