کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلافل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فلافل
معنی
(فِ فِ) [ ع . ] (اِ.) غذایی شبیه کتلت که از نخود، گوشت ، پیاز و ادویه تند تهیه می شود.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلافل
فرهنگ فارسی معین
(فِ فِ) [ ع . ] (اِ.) غذایی شبیه کتلت که از نخود، گوشت ، پیاز و ادویه تند تهیه می شود.
-
فلافل
لغتنامه دهخدا
فلافل . [ ف َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ فلفل .- فلافل ثلاثه ؛ فلفل سیاه ، فلفل سپید و دارفلفل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فلفل شود.
-
جستوجو در متن
-
flack
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلافل
-
flackery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلافل
-
falafel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلافل
-
فلافلی
لغتنامه دهخدا
فلافلی . [ ف َ ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب به فلافل . || (اِ) نام معجونیست منسوب به فلافل ثلاثه که فلفل سیاه و سپید و دارفلفل باشد. رجوع به فلفل شود.