کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلا
لغتنامه دهخدا
فلا. [ ] (اِ) آذربو. (فهرست مخزن الادویه ).
-
فلا
لغتنامه دهخدا
فلا. [ ف َ ] (ع اِ) ج ِ فلاة. بیابانها. (منتهی الارب ) : یا رب چه شد این خلق که با آل پیمبرچون کژدم و مارند و چو گرگان فلااند. ناصرخسرو.تا چه دیدی خواب دوش ای بوالعلاکه نمی گنجی تو در شهر و فلا. مولوی .یا چو درختم که به امر رسول بیخ کشان آمدم اندر فل...
-
فلا
لغتنامه دهخدا
فلا. [ ف َ ] (ع حرف ربط مرکب ) (از: فاء + لا، حرف نفی ) پس نه . وگرنه : ما را تو دست گیر و حوالت مکن به خلق الا الیک حاجت درماندگان فلا.سعدی .
-
واژههای مشابه
-
والا فلا
لغتنامه دهخدا
والا فلا. [ وَ اِل ْ لا ف َ ] (ع شبه جمله ) و اگرنه ، نه . و اگرنه ، پس نه . (یادداشت مؤلف ).
-
فلا سک
دیکشنری فارسی به عربی
ترمس , قارورة
-
فلا حتی
دیکشنری فارسی به عربی
زراعي
-
فلا حت
دیکشنری فارسی به عربی
زراعة
-
فلا ت
دیکشنری فارسی به عربی
هضبة
-
فلا کت
دیکشنری فارسی به عربی
فاقة , مصيبة
-
فلا ت قاره
دیکشنری فارسی به عربی
رف
-
نوعی فلا نل رومیزی
دیکشنری فارسی به عربی
جوخ
-
فلا نل (نوعی پارچه پشمی)
دیکشنری فارسی به عربی
فانيلا
-
جامه فلا نل یا پشمی
دیکشنری فارسی به عربی
فانيلا
-
لا مپ پرنور فلا ش عکاسی
دیکشنری فارسی به عربی
ضوء الکاميرا