کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فقیر گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فقیر گردیدن
لغتنامه دهخدا
فقیر گردیدن . [ ف َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) فقیر شدن . محتاج شدن . بی چیز شدن . مقابل غنی گردیدن : آن نه مال است که چون دادیش از تو بشودزو ستاننده غنی گردد و بخشنده فقیر.ناصرخسرو.
-
واژههای مشابه
-
فقير
دیکشنری عربی به فارسی
تهيدست , تهي , خالي , تنگدست , فقير , مسکين , بينوا , بي پول , مستمند , معدود , ناچيز , پست , نامرغوب , دون
-
فَقِيرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
فقير - تهيدست- نيازمند - محتاج
-
غار فقیر
لغتنامه دهخدا
غار فقیر. [ رِ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان باهوکلات بخش دستیاری شهرستان سراوان در 20هزارگزی خاوری دستیاری ، کنار راه باهوکلات به ریمیدان ، با 45 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
depleted soil
خاک فقیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] خاکی که براثر آبیاری یا بهرهبرداری بیرَویه حاصلخیزی خود را از دست داده باشد
-
فقیر دهلوی
لغتنامه دهخدا
فقیر دهلوی . [ ف َ رِ دِ ل َ ] (اِخ ) اسمش میر شمس الدین و چون از بنی عباس بوده به میر شمس الدین عباسی شهرت نموده . تحصیل و مراتب علمی در خدمت علمای شاه جهان آباد کرده و در فقه و کلام و حدیث صاحب مایه بوده و با این وجود طالب صحبت درویشان و غالب اوقات...
-
حي فقير
دیکشنری عربی به فارسی
محله کثيف , خيابان پر جمعيت , محلا ت پر جمعيت وپست شهر
-
فقیر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
افقر
-
فقیر چِزّانی
لهجه و گویش تهرانی
آزار فقیر
-
غنی و فقیر
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
فقیر و درمانده
فرهنگ گنجواژه
نادار.
-
فقیر و ذلیل
فرهنگ گنجواژه
بدبخت.
-
فقیر و غنی
فرهنگ گنجواژه
دارا و ندار.
-
فقیر و فقرا
فرهنگ گنجواژه
نادار.