کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فقید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فقید
/faqid/
معنی
۱. [مجاز] درگذشته؛ مرده.
۲. مفقود؛ گمشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ازدسترفته، درگذشته، شادروان، مرحوم ≠ حی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فقید
واژگان مترادف و متضاد
ازدسترفته، درگذشته، شادروان، مرحوم ≠ حی
-
فقید
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] (ص .) 1 - گم شده ، از دست رفته . 2 - کنایه از: مرده ، درگذشته .
-
فقید
لغتنامه دهخدا
فقید. [ ف َ] (ع ص ) گم کرده شده . مات غیر فقید و لاحمید؛ یعنی بمرد و کسی پروای آن نکرد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در تداول امروز، برای مرده ای که بخواهند از او به احترام یاد کنند به کار برند. (یادداشت مؤلف ).- فقیدالمثل ؛ بی مثل وعدیم النظی...
-
فقید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] faqid ۱. [مجاز] درگذشته؛ مرده.۲. مفقود؛ گمشده.
-
جستوجو در متن
-
شادروان
واژگان مترادف و متضاد
بخشوده، زندهیاد، فقید، مرحوم، مغفور
-
درگذشته
واژگان مترادف و متضاد
فقید، متوفا، مرده، میت ≠ حی، زنده
-
مرحوم
واژگان مترادف و متضاد
۱. مغفور، آمرزیده، بخشوده ۲. شادروان ۳. فقید، متوفا، مرده ≠ ملعون
-
ازدسترفته
واژگان مترادف و متضاد
۱. فقید، مرحوم، مرده ۲. گمشده، مفقود، هدر ۳. بیاختیار، شیفته، مدهوش
-
جدی
لغتنامه دهخدا
جدی . [ ] (اِخ ) سلیم بیروتی . او راست : منتخبات . سلیم جدی فقید الادب و الشعر، مطبوع بیروت . سال درگذشت وی معلوم نیست . (از معجم المطبوعات ).
-
ثقیف
لغتنامه دهخدا
ثقیف . [ ث َ ] (اِخ ) فقید ثقیف ، گم شده ٔ ثقیف . در اول اسلام به طائف دو برادر بودند یکی از آن دو زنی از بنی کنة کرد و سپس به سفری شد و زن خویش به برادر سپرد قضا را روزی چشم اوبه زن برادر افتاد و عاشق وی گشت و عشق خویش پنهان میداشت تا از اثر عشق بیم...
-
قارظان
لغتنامه دهخدا
قارظان . [ رِ ] (اِخ ) قارظین . لقب دو تن که هر دو یا یکی از آن دو به نقل اساطیر به جستجوی برگ درخت سلم شدند و برنگشتند: 1- یذکربن عنزه بود. 2- عامربن رهم ، و این مثل شد: الاآتیک او یؤب القارظ العنزی . (منتهی الارب ) (تتمة صوان الحکمة ص 19): نیایم ت...
-
مرحوم
لغتنامه دهخدا
مرحوم . [ م َ ] (ع ص ) مهربانی کرده شده . (منتهی الارب ). نعت مفعولی است از رحم و رحمة و مرحمة. رجوع به مرحمت شود. || مغفور. آمرزیده . خدابیامرز. شادروان : چه رأی امام مرحوم القادر باللّه ... ستاره ای بوده درخشنده . (تاریخ بیهقی ص 310 چ ادیب ). || ب...
-
گم گشته
لغتنامه دهخدا
گم گشته . [ گ ُ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) گمشده . از دست رفته . فقید. مفقود. ضال . ضاله . ضایع : همچو گم گشتگان همی گشتنداندر آن دشت عاجز و مضطر. فرخی .پژوهش کنان چاره جستند بازنیامد به کف عمر گم گشته باز. نظامی .مرغ و ماهی در پناه عدل تست کیست آن...
-
ریک
لغتنامه دهخدا
ریک . (صوت ) ریگ . کلمه ٔ تحسین به معنی ویحک ؛ یعنی ای نیکبخت . (ازشرفنامه ٔ منیری ) (از برهان ) (ناظم الاطباء). ای خوشا. ندای خوشبختی . (از فرهنگ لغات ولف ). به معنی ندای خوشبختی یعنی ای خوشبخت ، نوشته اند. مأخذ کلمه معلوم نیست . نلدکه مستشرق آلمان...