کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فقهاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فقهاء
لغتنامه دهخدا
فقهاء. [ ف ُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ فقیه و فقیهة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فقها شود.
-
واژههای مشابه
-
قطیعه ٔ فقهاء
لغتنامه دهخدا
قطیعه ٔ فقهاء. [ ق َ ع َ ی ِ ف ُ ق َ ] (اِخ ) در کرخ واقع است و محدثانی بین آن و قطیعه ٔ ربیع ساکنند. (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
فقها
فرهنگ فارسی معین
(فُ قَ) [ ع . فقهاء ] (ص . اِ.) جِ فقیه ؛ دانشمندان .
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن محمدبن هارون اسوانی ، مکنی به ابوموسی . از فقهاء مالکی و محدث بود. در ربیعالاول سال 327 هَ . ق . درگذشت .
-
فقیهة
لغتنامه دهخدا
فقیهة. [ ف َ هََ ] (ع ص ) مؤنث فقیه . ج ، فقهاء، فَقائِه . (منتهی الارب ).
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رازی . از فقهاء حنفیه است . او راست کتاب الضحایا. وفات وی به سال 211 هَ . ق . بوده است .
-
املی
لغتنامه دهخدا
املی . [ اَ ] (اِخ ) ابوالوفا بدیل بن ابی القاسم بن بدیل املی . از فقهاء است . (از انساب سمعانی ).
-
حجاج
لغتنامه دهخدا
حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن عطار. یکی از مشاهیر فقهاء است و او شاگرد ثوری بود و از مردم کوفة است و به لقب الفقیه الحافظ معروف است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
طرفان
لغتنامه دهخدا
طرفان . [ طَ رَ ] (اِخ ) نزد فقهاء حنفیه عبارت از ابوحنیفه و محمد باشند و بدین نام نامیده شده اند برای آنکه یکی از آنان در طرف استادی و دیگری در طرف شاگردی واقع شده اند. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
قنبره
لغتنامه دهخدا
قنبره . [ قَم ْ ب َ رَ ] (اِخ ) اسماعیل بن محمد قمی . از فقهاء شیعه و کتاب المعرفة از اوست . رجوع به اسماعیل بن محمدبن اسماعیل شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی ، اخو حروری الجوهری . یکی از فقهاء شافعی . و کتاب المختصرالصغیر مزنی را روایت کرده است . (ابن الندیم ).
-
عبد
لغتنامه دهخدا
عبد. [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عبداﷲبن عُفَیر ملقب به ابوذر انصاری هروی از فقهاء مالکی بود. او را تألیفات زیاد است از جمله : تفسیر قرآن و مستدرک بر صحیحین . السنة و الصفات . معجمان . (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به ابوذر هروی شود.
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن طاوس بن کیسان الهمدانی . از عابدان یمن و فقهاء مشهور و از رجال حدیث و ثقه است .وی به سال 132 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).