کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فغان دربستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غوغا و فغان
فرهنگ گنجواژه
سر و صدا.
-
فریاد و فغان
فرهنگ گنجواژه
زاری.
-
فغان و زاری
فرهنگ گنجواژه
گریه و شیون.
-
فغان و غوغا
فرهنگ گنجواژه
سر و صدا.
-
فغان و گریه
لهجه و گویش تهرانی
زاری
-
جستوجو در متن
-
دربستن
لغتنامه دهخدا
دربستن . [ دَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بستن . بند کردن . (آنندراج ) : دردرج سخن بگشای در پندغزل را در بدست زهد دربند. ناصرخسرو.دربند مدارا کن و دربند میان رادربند مکن خیره طلب ملکت دارا. ناصرخسرو.پس آدم مشتی گندم پراکنده کرد و گاو دربست و می راند. (قصص ا...
-
لب
لغتنامه دهخدا
لب . [ ل َ ](اِ) شفه . (دهار). لحمی که در مدخل دهان واقع است . قسمت خارجی دهان که دندانها را پوشاند. پرده ٔ پیش دهان که دندانها را پوشاند.نام هر یک از دو قسمت گوشتالو و سرخ که جلوی دندانها قرار گیرد و دوره ٔ دهان را تشکیل دهد : لب بخت پیروز را خنده ا...