کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فعیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فعیل
لغتنامه دهخدا
فعیل . [ ف َ ] (ع مص ) از اوزان مصادرعرب و آن بیشتر دلالت بر سیر دارد چون رحیل . (یادداشت مؤلف ). || (ص ) بیشتر وزن صفت مشبهه است ، مانند: علیم ، حکیم ، رحیم ، شریف ، رفیق ، سلیس و...
-
واژههای مشابه
-
فعیل زمد
لغتنامه دهخدا
فعیل زمد. [ ف َ زُ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش شوش شهرستان دزفول ، دارای 600 تن سکنه . آب آن از چاه و محصول عمده اش غله ، دیمی و کنجد است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای همآوا
-
فایل
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) محفظه ای کشویی برای نگه داری پرونده ها، پَروَنجا. (فره ).
-
فایل
واژهنامه آزاد
پرونده، File در انگلیسی.
-
جستوجو در متن
-
طَرِيّاً
فرهنگ واژگان قرآن
تر و تازه (بر وزن فعيل از ماده طراوت)
-
رشیک
واژهنامه آزاد
بر وزن فعیل ولی دارای معنای مفعولی مانند شهید( به شهادت گرفته شده ) و یا کتیم ( پوشیده شده ) به معنای کسی که بر او رشک میبرند
-
قریع
لغتنامه دهخدا
قریع. [ ق ِرْ ری ] (ع ص ، اِ) فعیل است برای مبالغه . (اقرب الموارد).سید. (اقرب الموارد). مهتر و سید. (ناظم الاطباء).
-
جنین
واژهنامه آزاد
با فتح جیم بر وزن فعیل؛ بر گرفته از واژۀ جن (هر چیزی که از دیده مستور باشد) به معنای موجود زنده ای که به دلیل قرار کرفتن در رحم از دیدگان مستور (پوشیده) است.
-
اعیب
لغتنامه دهخدا
اعیب . [ اُ ی َ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . و هو فُعَیل یا افعل . (منتهی الارب ).یاقوت آرد: از ابوالحسین بن زنجی از نحویان بصره نقل است که در زبان عرب کلمه ای بر وزن فُعیَل نیست بجز «اعیب » و آن نام موضعی است به یمن . و بعقیده ٔ من [ یاقوت ] تصحیفی ر...
-
نبی
لغتنامه دهخدا
نبی ٔ. [ ن َ ] (ع ص ، اِ) پیغامبر از جانب خدای تعالی . (منتهی الارب ). ج ، انبیاء، نباء، انباء، نبیون . || از جائی به جائی بیرون آینده . (منتهی الارب ). بیرون شونده از مکانی به مکانی ، فعیل است بمعنی فاعل و گویند «بیرون شده » است ، پس فعیل باشد بمعنی...
-
اثیرة
لغتنامه دهخدا
اثیرة. [ اَ رَ ] (ع ص ) ستور که نشان بزرگ کند در زمین به سُم . (منتهی الارب ). آن ستور که چون برود زمین نشان شود از سم وی . (مهذب الاسماء).- دابةٌ اثیرة ؛ ای عظیمةالاثر. (معجم البلدان ).|| مؤنث اثیر. فعیل بمعنی مفعول ، ای مأثورة، تؤثر علی غیرها؛ ا...
-
اصدقاء
لغتنامه دهخدا
اصدقاء. [ اَ دِ ] (ع اِ) بمعنی دوستان ، و این ج ِ صدیق است که بر وزن فعیل باشد. (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ صدیق . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔجرجانی ص 63) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مردمان صدیق و راستگو. (ناظم الاطباء). و رجوع به صدیق شود.