کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فعال سازی دگرریختاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فَعَّالٌ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار انجام دهنده
-
active fault
گسل فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گسلی که در آن اخیراً لغزش رخ داده است و احتمال رخداد مجدد آن در آینده وجود دارد
-
activated sludge
لجن فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] لجنی که از فاضلاب گرفته و برای آمایش میکربی هوادهی میشود
-
active collection
مجموعۀ فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموعهای از نمونههای شمارهدار که بزرگتر از مجموعۀ پایه است و برای دورهای تقریباً سیساله در دمای بین صفر تا پانزده درجه و رطوبت بین سه تا هفت درصد در بانک ژن نگهداری میشود
-
active material
مادۀ فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مادۀ شکافتپذیری که برای انجام واکنشهای زنجیرهای در واکنشگاه/ رآکتور هستهای به آن نیاز است
-
activator 2
فعالساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] [شیمی، مهندسی بسپار] مادهای که باعث واکنشپذیر شدن مادهای دیگر میشود [فیزیک] نوعی بینظمی در بلورهای یونی یا نیمرسانا که باعث بروز درخشایی (luminescence) در آنها میشود
-
optically active
فعال نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] مادهای که میتواند صفحۀ نورقطبیدۀ مسطح را به راست یا چپ بچرخاند
-
active metal
فلز فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] فلزی که به واکنش یا خوردگی تمایل زیاد دارد
-
active vocabulary
واژگان فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مجموع واژههایی که گویشوران یک زبان در سخن گفتن و نوشتن به کار میبرند
-
active voltage
ولتاژ فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مؤلفهای از ولتاژ متناوب که با جریان گذرنده از مدار همفاز است
-
active targeting
هدفمندسازی فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] نوعی هدفمندسازی دارو بهنحویکه دارو دقیقاً به اندام یا بافت یا یاختههای موردنظر برسد
-
active learning 2, action learning
یادگیری فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] جستوجوی فعالانۀ اطلاعات تازه در تقابل با یادگیری غیرفعال
-
active glacier
یخسار فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] یخساری که در آن یخ جریان دارد
-
hypoactive
کمفعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فرد دارای کمفعالی
-
activated carbon, activated charcoal
کربن فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی محیطزیست و انرژی] [شیمی] نوعی زغال متخلخل فراوریشده که به سادگی مقادیر زیادی گاز یا بخار یا ناخالصیهای نامطلوب را جذب میکند [مهندسی محیطزیست و انرژی] شکلی از کربن با توانایی جذب زیاد که برای جدا کردن مواد آلی محلول از آب و...