کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فعالانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فعالانه
معنی
(فَ عّ نِ) [ ع - فا. ] (ق مر.) با کوشایی ، باپرکاری .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
active, actively
-
جستوجوی دقیق
-
فعالانه
فرهنگ فارسی معین
(فَ عّ نِ) [ ع - فا. ] (ق مر.) با کوشایی ، باپرکاری .
-
جستوجو در متن
-
actionably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعالانه
-
activistic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعالانه
-
actinically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعالانه
-
proactive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعالانه
-
مجدانه
واژگان مترادف و متضاد
باجدیت، فعالانه، سرسختانه، مصرانه، موکدانه ≠ سهلانگارانه، کاهلانه
-
active learning 1, action learning
یادگیری عملی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] یادگیری درضمن انجام فعالانۀ یک تکلیف یا عملیات شناختی
-
active learning 2, action learning
یادگیری فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] جستوجوی فعالانۀ اطلاعات تازه در تقابل با یادگیری غیرفعال
-
centrosome
میانتَن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یکی از اندامکهای درونیاختهای که در تقسیم یاختهای فعالانه شرکت میکند
-
electioneer 1, electioneerer
رأیگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] کسی که فعالانه به نفع یک نامزد یا حزب در انتخابات فعالیت کند
-
electioneer 2, electioneering
رأیگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] تلاش فعالانه به نفع یک نامزد یا حزب در انتخابات
-
by-electioneering
رأیگری میاندورهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] تلاش فعالانه به نفع یک نامزد یا حزب در انتخابات میاندورهای
-
appetitive behaviour
رفتار اشتیاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرایند جستوجوی فعالانۀ مقدم بر رفتار پایانی که دالّ بر تمایل است
-
باحرارت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تند، حاد، فعالانه ≠ منفعلانه ۲. پرجنبوجوش، جدی، فعال، کوشا ≠ سرد، سست ۳. پرشور