کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فطم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فطم
لغتنامه دهخدا
فطم . [ ف َ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. || بازداشتن مرد را از عادت وی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || از شیر بازگرفتن . (از اقرب الموارد). رجوع به فطام شود.
-
فطم
لغتنامه دهخدا
فطم . [ ف ُ طُ ](ع ص ، اِ) ج ِ فطیم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
فتم
لغتنامه دهخدا
فتم . [ ] (ص ) بی اصل و بی تخم . (اسدی ). این لغت به این هیئت و معنی در هیچ یک از فرهنگ ها به دست نیامد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ).
-
جستوجو در متن
-
فطیم
لغتنامه دهخدا
فطیم . [ ف َ ] (ع ص ) کودک از شیر بازشده . ج ، فُطُم . (منتهی الارب ). مفطوم . (از اقرب الموارد). فصیل . (یادداشت مؤلف ).
-
فرافر
لغتنامه دهخدا
فرافر. [ ف ُ ف ِ ] (ع اِ) گوساله ٔ دشتی . (ناظم الاطباء). گوساله ٔ وحشی . (اقرب الموارد). || بزغاله ٔ وحشی . بچه بز وحشی . (اقرب الموارد). در لسان العرب فرافر مطلق بره و فرار بچه ٔ بز و میش و گاو آمده است . || بچه ٔ میش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ...