کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فطسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فطسة
لغتنامه دهخدا
فطسة. [ ف َ س َ ] (ع اِ) یکی از فطس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حب الاس . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فطس شود. || پوست جانور مرده .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مهره ای که بدان زنان مردان را بند کنند. (منتهی الارب ).
-
فطسة
لغتنامه دهخدا
فطسة. [ ف َ طَ س َ ] (ع اِمص ) پهنایی بینی و بستگی و پراکندگی استخوان آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).