کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فضولات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فضولات
معنی
(فُ) [ ع . ] (اِ.) جِ فضول .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. براز، نجاست
۲. پسماندهها، زواید
دیکشنری
evacuation, garbage, refuse, sludge, waste
-
جستوجوی دقیق
-
فضولات
واژگان مترادف و متضاد
۱. براز، نجاست ۲. پسماندهها، زواید
-
فضولات
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] (اِ.) جِ فضول .
-
فضولات
لغتنامه دهخدا
فضولات . [ ف ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ فضول . (فرهنگ فارسی معین ). بصورت جمع به معنی نجاست و مواد زائد به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
conchiferous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فضولات
-
paleanthropic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فضولات
-
voyeuses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فضولات
-
شاش و گُه
فرهنگ گنجواژه
فضولات.
-
بول و غایط
فرهنگ گنجواژه
فضولات.
-
پِشکل و پِهن
فرهنگ گنجواژه
فضولات، کود.
-
excreta
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع ادرار، فضولات، مدفوعات
-
ککه
واژهنامه آزاد
به معانی فضولات انسان و حیوانات می باشد
-
manure, dung
کود دامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کودی که منشأ آن فضولات دام و ماکیان است
-
dunghill
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کثیف، توده فضولات، توده مزبله
-
dunghills
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دودکش، توده فضولات، توده مزبله