کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فضل قضبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فضل سهل
لغتنامه دهخدا
فضل سهل . [ ف َ ل ِ س َ ] (اِخ )فضل بن سهل ذوالریاستین . رجوع به ذوالریاستین شود.
-
فضل طبرسی
لغتنامه دهخدا
فضل طبرسی . [ ف َ ل ِ طَ ب َ ] (اِخ ) وی در قرن یازدهم هجری مفتی شافعیان مکه بود. او را شعر است و کتابی در عروض و به سال 1084 هَ . ق . درگذشته است . (از الاعلام زرکلی ).
-
فضل کردن
لغتنامه دهخدا
فضل کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لطف کردن . عنایت کردن . توجه کردن : فضل کن ، مگذارکز مشتی خسیس چون منی در دور تو باشد حزین . خاقانی .خدایا فضل کن گنج قناعت چو بخشیدی و دادی ملک ایمان . سعدی . || بخشیدن . احسان : ای صاحب مال فضل کن بر درویش گر فض...
-
فضل نهادن
لغتنامه دهخدا
فضل نهادن . [ ف َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ترجیح دادن . برتر دانستن : آدمیزاد نیک محضر باش تا ترا بر دواب فضل نهند.سعدی (صاحبیه ).
-
فضل آباد
لغتنامه دهخدا
فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش درمیان شهرستان بیرجند، که دارای 144 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
فضل آباد
لغتنامه دهخدا
فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ششتمد شهرستان سبزوار، دارای 168 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، پنبه و زیره است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
فضل آباد
لغتنامه دهخدا
فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان ، دارای 197 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، بادام ، صیفی ، انگور و سیب زمینی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
فضل آباد
لغتنامه دهخدا
فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نوخندان شهرستان دره گز، دارای 146 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
فضل آباد
لغتنامه دهخدا
فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی کوچک است از بخش بافق شهرستان یزد که دارای 89 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
فضل آباد
لغتنامه دهخدا
فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) مزرعه ای است از بخش مرکزی شهرستان سمنان که سر راه دامغان به سمنان قرار گرفته و جزو قریه ٔ جام است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
فضل آباد
لغتنامه دهخدا
فضل آباد.[ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش وفس شهرستان اراک ، دارای 408 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، بنشن و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
فضل ا
لغتنامه دهخدا
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) ... الحسینی . ظاهراً والد عبداﷲبن فضل اﷲ صاحب وصاف است و حاجی خلیفه بدان تصریح نموده . او را کتابی است به نام المعجم فی آثار ملوک العجم که در آن با اسلوبی ادیبانه سرگذشت پادشاهان قدیم ایران تا آخر عهد ساسانیان به رشته ...
-
فضل ا
لغتنامه دهخدا
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) .... همدانی ، مکنی به ابوتغلب . در قرن چهارم هجری مقارن حکومت عضدالدوله ، امیر موصل و اطراف آن بود و هنگامی که عضدالدوله بموصل رفت وی بشام گریخت و بسال 369 هَ . ق . کشته شد. (از الاعلام زرکلی ).
-
فضل ا
لغتنامه دهخدا
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن ابی الخیر. رجوع به ابوسعید ابوالخیر شود.
-
فضل ا
لغتنامه دهخدا
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) ابواللیثی . رجوع به فضل اﷲ سمرقندی شود.