کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فضل فروش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فضل پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] fazlparvar کسی که اهل فضل را پرورش داده و گرامی بدارد؛ فاضلپرور.
-
فضل فروشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [مجاز] fazlforuši عمل فضلفروش.
-
فضل وکمال
دیکشنری فارسی به عربی
زمالة
-
مفرد فضل
واژهنامه آزاد
دانایی
-
فضل آباد
واژهنامه آزاد
نام روستایی است از بخش نجف آباد اصفهان. می گویند اقوام زرتشتی، که در زمان شاه عباس از یزد به نجف آباد اصفهان کوچانیده شدند، در این روستا ساکن شده اند. (و به همین دلیل است که در حال حاضر _سال 1395_ نام خانوادگی بیشتر اقوام روستا «یزدانی فضل آبادی» است...
-
ابن فضل ا
لغتنامه دهخدا
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) شرف الدین عبدالوهاب بن جمال الدین . نسب خویش بعمربن الخطاب می پیوسته و در مصر دیوان کتابت ملک ناصربن قلاون داشته و پس از آن دیوان کتابت دمشق بدو مفوض گشته ، و در سال 717 هَ .ق . بدانجا وفات یافته است .
-
ابن فضل ا
لغتنامه دهخدا
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) شهاب الدین ابوالعباس احمدبن محیی الدین ، فرزند یحیی بن جمال الدین سابق الذکر. در شعر و ادب و جغرافیا و تاریخ و تراجم احوال و خاصه در تاریخ مغول و ترک و هند و نیز هیئت و اسطرلاب و فقه شافعی فرید عصر خویش بوده...
-
ابن فضل ا
لغتنامه دهخدا
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) علاءالدین علی بن یحیی ، برادر شهاب الدین احمد. او مانند برادر دیوان کتابت مصر داشته و به عربی او را اشعاری است .
-
ابن فضل ا
لغتنامه دهخدا
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) ابوالمعالی محیی الدین یحیی بن جمال الدین ، برادر شرف الدین عبدالوهاب . ادیب و منشی و شاعر. او نیزچون برادر رئیس کَتَبه ٔ ناصربن قلاون بوده و در پیری بعلت ثقل سامعه کناره گرفته و پسرش شهاب الدین وکالت او داشت...
-
ابن فضل ا
لغتنامه دهخدا
ابن فضل ا. [اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) بدرالدین محمدبن علی . مانند پدر دیوان کتابت مصر داشته و او را اشعاری است .
-
رشیدالدین فضل ا
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین فضل ا. [ رَ دُدْ دی ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی وزیر. رجوع به رشیدالدین (فضل اﷲ...) شود.
-
قراجه فضل ا
لغتنامه دهخدا
قراجه فضل ا. [ ق َ ج ِ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی جزء دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 30هزارگزی شمال باختری مرند و 6هزارگزی شوسه ٔ خوی به مرند. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 505 تن است . آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غ...
-
فضل بن احمد
لغتنامه دهخدا
فضل بن احمد. [ ف َ ل ِ ن ِ اَ م َ ](اِخ ) اسفراینی . رجوع به ابوالعباس اسفراینی شود.
-
فضل بن جعفر
لغتنامه دهخدا
فضل بن جعفر. [ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن فضل بن یونس نخعی . شاعری نابینا از مردم کوفه بود. در آغاز خلافت معتصم در بغداد سکونت گزید و وی را مدح گفت و نیز متوکل و فتح بن خاقان و بعضی دیگر از سران آن زمان را ستوده است . وفاتش بسال 255 هَ . ق . ات...
-
فضل بن جعفر
لغتنامه دهخدا
فضل بن جعفر. [ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) المطیع ﷲ خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مطیع ﷲ شود.