کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فصیلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فصیلة
لغتنامه دهخدا
فصیلة. [ ف َ ل َ ] (ع اِ) مؤنث فصیل . (اقرب الموارد). رجوع به فصیل شود. || شتربچه ٔ ماده . || گروه و خویشان و نزدیکان مرد. (منتهی الارب ). وگویند نزدیکترین پدرانش بدو. (از اقرب الموارد). دودمان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || پاره ای از گوشت ران . ||...
-
واژههای همآوا
-
فسیلة
لغتنامه دهخدا
فسیلة. [ ف َ ل َ ] (ع اِ) خرمابن ریزه . ج ، فسائل ، فسیل ، فسلان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
فصائل
لغتنامه دهخدا
فصائل . [ ف َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ فصیلة. (اقرب الموارد). رجوع به فصیلة شود.
-
فَصِيلَتِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
قبيله و قومش (وقتي از يک قبيله که همه در جد بزرگ مشترکند ، يک تيره جدا شود ، و جدي اختصاصي و جداگانه براي خود قائل شود ، آن تيره را فصيله از آن قبيله ميگويند و بعضي ديگر گفتهاند : فصيله به معناي عشيره نزديکي است که از يک قبيله جدا شده باشد ، نظير پدر...
-
پاکان
لغتنامه دهخدا
پاکان . (فرانسوی ، اِ) میوه خوردنی شبیه به زیتون که درخت آنرا پاکانیه گویند و آن درختی بزرگ است از فصیله ٔ ژوکلانداسه که در نقاط خنک و مرطوب مشرق اتازونی روید.
-
طبقات نژادی
لغتنامه دهخدا
طبقات نژادی . [ طَ ب َ ت ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شعب مختلف از یک نژاد : طبقات نژادی عرب شش است : شعب : مانند مضر. قبیله : مانند کنانه . عماره : مانند قریش . بطن : مانند قصی . فخذ:مانند هاشم . فصیلة: مانند بنوعباس . (سمعانی ص 6).
-
عشیرة
لغتنامه دهخدا
عشیرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) برادران و قبیله و تبار و نزدیکان ازجانب آباء. (منتهی الارب ). خویشان و تبار و اهل خانه . (غیاث اللغات ). خویش نزدیک و خویشاوندان نزدیک . (دهار). خویشان و دودمان . (مهذب الاسماء). گروهی از قبیله ، کوچکتر از فصیله . (مفاتیح الع...
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب .[ ش َ ] (ع اِ) قبیله ٔ بزرگ و آن بزرگتر از قبیله است و پس از قبیله فصیله و پس از آن عماره و بعد از آن بطن و بعد فخذ. ج ، شُعوب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قبیله . ج ، شعوب . (مفاتیح ). قبیله ٔ بزرگ . (آنندراج ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجا...
-
دودمان
لغتنامه دهخدا
دودمان . (اِ مرکب ) دوده . سلسله . سلاله . نسل . (یادداشت مؤلف ). طایفه . (ناظم الاطباء). آل . (دهار) (ناظم الاطباء). صی . اسرة. (دهار). خانواده . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا). بطن . (دهار). فص...
-
دوده
لغتنامه دهخدا
دوده . [ دو دَ / دِ ] (اِ) (دود + ه ، پسوند اتصاف ) دودمان . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خاندان . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ). خانواده . (لغت محلی شوشتر) (برهان ) (آنندراج ). خویش . (غیاث ). طایفه و قبیله . (ناظم الاطباء).فصی...
-
بطن
لغتنامه دهخدا
بطن . [ ب َ ] (ع اِ) شکم . خلاف ظهر (مذکر است ). ج ، اَبْطُن و بُطنان و بُطون . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). شکم انسان و حیوان . (فرهنگ نظام ). شکم . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 27) (مهذب الاسماء) (غیاث ). خلاف ظهر و آن مذکر...