کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فصید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فصید
لغتنامه دهخدا
فصید. [ ف َ ] (ع ص ) رگ زده . (منتهی الارب ). رگ شکافته . مفصود. (از اقرب الموارد). || (اِ) خون که در روده ٔ بریان کرده خوردندی و هم جهت مهمان داشتندی در ایام جاهلیت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
فسید
لغتنامه دهخدا
فسید. [ ف َ ] (ع ص ) تباه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فاسد. رجوع به فاسد شود.
-
جستوجو در متن
-
فصیدة
لغتنامه دهخدا
فصیدة. [ ف َ دَ ] (ع ص ) مؤنث فصید. (از اقرب الموارد).رجوع به فصید شود. || (اِ) خرمای خمیرکرده ٔ با خون آمیخته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).