کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فصاحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فصاحت
معنی
(فَ حَ) [ ع . فصاحة ] 1 - (مص ل .) فصیح بودن ، زبان آور بودن . 2 - (اِمص .) روانی کلام ، زبان آوری .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
بلاغت، روانی، زبانآوری، سخنوری، طلاقت
دیکشنری
diction, elocution, eloquence, fluency
-
جستوجوی دقیق
-
فصاحت
واژگان مترادف و متضاد
بلاغت، روانی، زبانآوری، سخنوری، طلاقت
-
فصاحت
فرهنگ فارسی معین
(فَ حَ) [ ع . فصاحة ] 1 - (مص ل .) فصیح بودن ، زبان آور بودن . 2 - (اِمص .) روانی کلام ، زبان آوری .
-
فصاحت
لغتنامه دهخدا
فصاحت . [ ف َ ح َ ] (ع مص ) گشاده زبان شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گشاده سخن و درست مخارج گردیدن . (منتهی الارب ). فصیح شدن . (از اقرب الموارد). || زبان آور شدن . (منتهی الارب ). || بزبان عربی سخن گفتن اعجمی و معنیش دریافت شدن یا عربی بودن وزبان ...
-
فصاحت
دیکشنری فارسی به عربی
فصاحة
-
واژههای مشابه
-
فصاحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فَصاحَة] fa(e)sāhat ۱. فصیح بودن؛ زبانآور بودن.۲. روان بودن سخن.۳. تیززبانی؛ زبانآوری.۴. روانی کلام.۵. (ادبی) در بدیع، خالی بودن کلام از ضعف تٲلیف، تنافر، و تعقید لفظی و معنوی.
-
سفره ٔ فصاحت
لغتنامه دهخدا
سفره ٔ فصاحت . [ س ُ رَ / رِ ی ِف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از زبان فصیح و تصنیفات و تألیفات . (برهان ) (بهارعجم ) (آنندراج ).
-
علم فصاحت
دیکشنری فارسی به عربی
فصاحة
-
فصاحت و بلا غت
دیکشنری فارسی به عربی
کتاب
-
فصاحت و بلاغت
فرهنگ گنجواژه
سخنوری.
-
بلاغت و فصاحت
فرهنگ گنجواژه
سخنوری.
-
واژههای همآوا
-
فساحت
لغتنامه دهخدا
فساحت . [ ف َ ح َ ] (ع مص ) فراخ شدن جای . (تاج المصادر بیهقی ). فساحة. || (اِمص )دست گشادگی و مهارت در کاری : پادشاه چون بلاغت و براعت و فصاحت و فساحت او بدید خدای را سجده ٔ حمد آورد. (سندبادنامه ص 314). رجوع به فساحة شود.
-
فساحة
لغتنامه دهخدا
فساحة. [ ف َ ح َ ](ع مص ) گشاده گردیدن . || (اِمص ) گشادگی . سعة. (از اقرب الموارد). رجوع به فساحت و فسح شود.
-
فصاحة
لغتنامه دهخدا
فصاحة. [ ف َ ح َ ] (ع مص ) فصاحت . رجوع به فصاحت شود.