کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فشی
لغتنامه دهخدا
فشی . [ ف ُ شی ی ] (ع مص ) پراکنده گردیدن خبر و ذکر و فضل کسی . (از اقرب الموارد). فشو. رجوع به فشو شود.
-
جستوجو در متن
-
گیاه فش
لغتنامه دهخدا
گیاه فش . [ ف َ ] (ص مرکب ) مرکب از: گیاه + فش (ادات تشبیه ). گیاه وش . مانند گیاه . شبیه به گیاه : سرو با قامتت گیاه فشی طشت مه با تو آفتابه کشی .نظامی .
-
گیسوفش
لغتنامه دهخدا
گیسوفش . [ ف َ ] (ص مرکب ) مرکب از: گیسو + فش (به معنی مانند) گیسووش . گیسووار. همانند گیسو. چون گیسو. || موی گردن و کاکلی اسب که همچون گیسو باشد. دارای فشی چو گیسو و فش ، موی کاکل اسب است . (از برهان ذیل کلمه ٔ فش ) و کنایه از اسبی که موی کاکل بلند ...
-
پرجگر
لغتنامه دهخدا
پرجگر. [ پ ُ ج ِ گ َ ] (ص مرکب ) پرجرأت . پردل . دلیر. دل آور. دل دار. نیو : بر مصلحت دید خود برفور با ده هزار مرد پرجگر روان شدند. (جهانگشای جوینی ).پیش از این شاه ترا جنگ نفرمود همی تا ندیدی که تو چون پردلی و پرجگری . فرخی .زان گرانمایه گهر کوهست ...
-
فش
لغتنامه دهخدا
فش . [ ف َ] (پسوند) بصورت پسوند تشبیه در آخر کلمات می آید:- ارمنی فش ؛ کافر. بی دین . نامسلمان : به دست یکی بدکنش بنده ای پلید ارمنی فش پرستنده ای . فردوسی .- اژدهافش ؛ دلیر. قوی . زورمند. مانند اژدها : برآمد بر این روزگاری درازکه شد اژدهافش بتنگی ...