کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فشرده سازی داده ها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
crush capacity
ظرفیت فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حداکثر تعداد مسافری که در یک وسیلۀ نقلیه میگنجند
-
فشرده شدن
لغتنامه دهخدا
فشرده شدن . [ ف َ / ف ِ ش ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در فشار قرار گرفتن . افشرده شدن . || منجمد شدن و سخت شدن : کعبه پس از تو زمزم خونین گریست ز اشک زمزم فشرده شد، چو حجر کز تو بازماند.خاقانی .
-
فشرده قدم
لغتنامه دهخدا
فشرده قدم . [ ف َ / ف ِ ش ُ دَ / دِ ق َ دَ ](ص مرکب ) ثابت قدم . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ).
-
compressive loading
بارگیری فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بارگیری مجموعهای از شاخههای فشردهشده
-
فشرده ومختصر
دیکشنری فارسی به عربی
مصغر
-
فشرده کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ميثاق
-
تلاشهای فشرده
دیکشنری فارسی به عربی
الجهود الحثيثة
-
locally compact group
گروه موضعیفشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] گروهی که بهعنوان یک فضای توپولوژیکی، موضعیفشرده است
-
sequentially compact set
مجموعۀ دنبالهایفشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] زیرمجموعهای از یک فضای توپولوژیکی که هر دنباله از نقاط آن زیردنبالهای همگرا داشته باشد
-
relatively compact set
مجموعۀ نسبیفشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] زیرمجموعهای از یک فضای توپولوژیکی که بستار آن فشرده باشد
-
compact H region
ناحیۀ اِچدوی فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ناحیۀ اِچدویی که پهنای آن در حدود یک سال نوری است
-
hemicompact space
فضای نیمفشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فضای توپولوژیکی x با این ویژگی که دنبالهای صعودی از زیرمجموعههای فشرده در x وجود دارد که اجتماع جملههای این دنباله برابر x است و هر زیرمجموعۀ فشرده از x جزء یکی از جملههای این دنباله است
-
compressor discharge pressure
فشار تخلیۀ فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] فشار هوای تخلیهشدهای که در حالت روشن در قسمت پخشکن جریان دارد
-
compressor inlet pressure
فشار ورودی فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] قسمتی از موتور توربین گازی که فشار هوای جاری را افزایش میدهد
-
supersonic compressor
فشردهساز اَبَرصوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فشردهساز محوری (axial compressor) که در آن سرعت شاره نسبت به طول کل پرّههای چرخانه یا پرّههای ایستانه یا هر دو اَبَرصوتی است و در هر مرحله، امواج ناشی از ضربههای مایل بیشترین فشار ممکن را ایجاد میکند